اگر خدا به تو فرمود :
که لیاقت شهادت را نداری ؛ بگو :
مگر آنچه را که تا بحال به من داده ای لیاقتــــــــش را داشته ام ؟!
بسم الله الرّحمن الرّحیم
به عموم جوانان در اروپا و امریکای شمالی
حوادث اخیر در فرانسه و وقایع مشابه در برخی دیگر از کشورهای غربی مرا متقاعد کرد که دربارهی آنها مستقیماً با شما سخن بگویم. من شما جوانان را مخاطب خود قرار میدهم؛ نه به این علّت که پدران و مادران شما را ندیده میانگارم، بلکه به این سبب که آیندهی ملّت و سرزمینتان را در دستان شما میبینم و نیز حسّ حقیقتجویی را در قلبهای شما زندهتر و هوشیارتر مییابم. همچنین در این نوشته به سیاستمداران و دولتمردان شما خطاب نمیکنم، چون معتقدم که آنان آگاهانه راه سیاست را از مسیر صداقت و درستی جدا کردهاند.
سخن من با شما دربارهی اسلام است و بهطور خاص، دربارهی تصویر و چهرهای که از اسلام به شما ارائه میگردد. از دو دهه پیش به این سو ــ یعنی تقریباً پس از فروپاشی اتّحاد جماهیر شوروی ــ تلاشهای زیادی صورت گرفته است تا این دین بزرگ، در جایگاه دشمنی ترسناک نشانده شود. تحریک احساس رعب و نفرت و بهرهگیری از آن، متأسّفانه سابقهای طولانی در تاریخ سیاسی غرب دارد. من در اینجا نمیخواهم به «هراسهای» گوناگونی که تاکنون به ملّتهای غربی القاء شده است، بپردازم. شما خود با مروری کوتاه بر مطالعات انتقادی اخیر پیرامون تاریخ، میبینید که در تاریخنگاریهای جدید، رفتارهای غیر صادقانه و مزوّرانهی دولتهای غربی با دیگر ملّتها و فرهنگهای جهان نکوهش شده است. تاریخ اروپا و امریکا از بردهداری شرمسار است، از دورهی استعمار سرافکنده است، از ستم بر رنگینپوستان و غیر مسیحیان خجل است؛ محقّقین و مورّخین شما از خونریزیهایی که به نام مذهب بین کاتولیک و پروتستان و یا به اسم ملیّت و قومیّت در جنگهای اوّل و دوّم جهانی صورت گرفته، عمیقاً ابراز سرافکندگی میکنند.
این بهخودیخود جای تحسین دارد و هدف من نیز از بازگوکردن بخشی از این فهرست بلند، سرزنش تاریخ نیست، بلکه از شما میخواهم از روشنفکران خود بپرسید چرا وجدان عمومی در غرب باید همیشه با تأخیری چند ده ساله و گاهی چند صد ساله بیدار و آگاه شود؟ چرا بازنگری در وجدان جمعی، باید معطوف به گذشتههای دور باشد نه مسائل روز؟ چرا در موضوع مهمّی همچون شیوهی برخورد با فرهنگ و اندیشهی اسلامی، از شکلگیری آگاهی عمومی جلوگیری میشود؟
شما بخوبی میدانید که تحقیر و ایجاد نفرت و ترس موهوم از «دیگری»، زمینهی مشترک تمام آن سودجوییهای ستمگرانه بوده است. اکنون من میخواهم از خود بپرسید که چرا سیاست قدیمی هراسافکنی و نفرتپراکنی، اینبار با شدّتی بیسابقه، اسلام و مسلمانان را هدف گرفته است؟ چرا ساختار قدرت در جهان امروز مایل است تفکر اسلامی در حاشیه و انفعال قرار گیرد؟ مگر چه معانی و ارزشهایی در اسلام، مزاحم برنامهی قدرتهای بزرگ است و چه منافعی در سایهی تصویرسازی غلط از اسلام، تأمین میگردد؟ پس خواستهی اوّل من این است که دربارهی انگیزههای این سیاهنمایی گسترده علیه اسلام پرسش و کاوش کنید.
خواستهی دوم من این است که در واکنش به سیل پیشداوریها و تبلیغات منفی، سعی کنید شناختی مستقیم و بیواسطه از این دین به دست آورید. منطق سلیم اقتضاء میکند که لااقل بدانید آنچه شما را از آن میگریزانند و میترسانند، چیست و چه ماهیّتی دارد. من اصرار نمیکنم که برداشت من یا هر تلقّی دیگری از اسلام را بپذیرید بلکه میگویم اجازه ندهید این واقعیّت پویا و اثرگذار در دنیای امروز، با اغراض و اهداف آلوده به شما شناسانده شود. اجازه ندهید ریاکارانه، تروریستهای تحت استخدام خود را به عنوان نمایندگان اسلام به شما معرفی کنند. اسلام را از طریق منابع اصیل و مآخذ دست اوّل آن بشناسید. با اسلام از طریق قرآن و زندگی پیامبر بزرگ آن (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) آشنا شوید. من در اینجا مایلم بپرسم آیا تاکنون خود مستقیماً به قرآن مسلمانان مراجعه کردهاید؟ آیا تعالیم پیامبر اسلام (صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم) و آموزههای انسانی و اخلاقی او را مطالعه کردهاید؟ آیا تاکنون به جز رسانهها، پیام اسلام را از منبع دیگری دریافت کردهاید؟ آیا هرگز از خود پرسیدهاید که همین اسلام، چگونه و بر مبنای چه ارزشهایی طیّ قرون متمادی، بزرگترین تمدّن علمی و فکری جهان را پرورش داد و برترین دانشمندان و متفکّران را تربیت کرد؟
من از شما میخواهم اجازه ندهید با چهرهپردازیهای موهن و سخیف، بین شما و واقعیّت، سدّ عاطفی و احساسی ایجاد کنند و امکان داوری بیطرفانه را از شما سلب کنند. امروز که ابزارهای ارتباطاتی، مرزهای جغرافیایی را شکسته است، اجازه ندهید شما را در مرزهای ساختگی و ذهنی محصور کنند. اگر چه هیچکس بهصورت فردی نمیتواند شکافهای ایجاد شده را پر کند، امّا هر یک از شما میتواند به قصد روشنگریِ خود و محیط پیرامونش، پلی از اندیشه و انصاف بر روی آن شکافها بسازد. این چالش از پیش طراحی شده بین اسلام و شما جوانان، اگر چه ناگوار است امّا میتواند پرسشهای جدیدی را در ذهن کنجکاو و جستجوگر شما ایجاد کند. تلاش در جهت یافتن پاسخ این پرسشها، فرصت مغتنمی را برای کشف حقیقتهای نو پیش روی شما قرار میدهد. بنابراین، این فرصت را برای فهم صحیح و درک بدون پیشداوری از اسلام از دست ندهید تا شاید به یمن مسئولیّتپذیری شما در قبال حقیقت، آیندگان این برهه از تاریخ تعامل غرب با اسلام را با آزردگی کمتر و وجدانی آسودهتر به نگارش درآورند.
سیّدعلی خامنهای
1393/11/1
الان خوش حال ترین فرد از اعلام صدور این حکم ضدایرانی ، بعد از طرف اماراتی که با این رای علاوه بر میلیاردها دلاربابت خسارت ، میلیاردها دلار هم گاز ایران را مفت به چنگ می آورد . . .
شخص جناب مهدی هاشمی و سایر مسئولان وقت وزارت نفت و درگیر در جریان انعقاد قرارداد فسادآلود و البته برد-برد کرسنت هستند . . .
عملا با این حکم پرونده سنگین فسادشان در کرسنت مختومه می شود و جناب آقازاده هم که پشتش بالذات گرم است ، با این حکم پشتش گرم ترهم می شود و دهانش هم باز تر . . .
و در ادامه در رانت خواری بابک زنجانی و چند تن از آقایان دولت قبل شکی نیست ولی شرافت به خرج دهید و بگوید، محصولی به نام بابک زنجانی را چه کسی تولید کرد؟ در کدام دولت بزرگ شد؟ چه کسی زیر پرو بالشو گرفت . . .
ما سرهنگ هایی که از حقوق سر در نمی آوریم، ما لرزان ها، بهتر است برویم به جهنم. اما قطعا حاکمی را که در مورد مردمش چنین فکری میکند و آن را به زبان می آورد را زودتر از خودمان . . .
به آنهایی که برای فساد 650 میلیون یورویی نیت خیر داشتند هم بگویید انما الاعمال بالنیات! جای دوری نمی رود، دیدارمان به جهنم . . .
ما پسته خورانیم، شما غصه خورانید
در شهر گرانی شده؟ اصلاً به جهنم!
منبع : مقتدر مظلوم
بابات کجاســـت عزیـــــــزم؟ بــــــــــــرادرت خـــــــواهرت؟
حــرفــــی بزن عــزیــــــــزم منــــــم جـــــــای مـــــــادرت
نیـــگا نــکن کــــه پیــــــــرم نیــــــگا نــــــکن مریضــــــــم
تو هم عین بچّــــه مــــــــی بچـــــــــه بــــــی نشونــــــم
همون که رفت و با خــــــــود بــــــــرده گرمــــــی خونـــــم
میـــــــزنه زیــــــر گریــــــــه ســـــــرش رو تکون میـــــــده
درمیـــــــاره یــه عکســـــی از کیفش نشــــــون میـــــــده
عکســــو میبوسـه و بـــــعد میــــــــذاره روی ســــــــرش
عکـــــــس بچـه خوبــــــــش عــــکس علـــــــــــــی اکبرش
تو هم عین بچّــــه مــــــــی بچـــــــــه بــــــی نشونـــــمـ.....
*یکی از افتخارات بنده، دوستی با شهید حسن تهرانی مقدم است، شهید والایی که حاصل زحمات و مجاهدت های او و همکارانش در بخش موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یکی از مولفه های عزت و بزرگی را برای ما فراهم نموده است.
گه گاه که بهم می رسیدیم از هر دری صحبت می شد، البته بیشتر وقتمان پیرامون شرایط خطیر کشور و یا در خصوص توفیقات ایشان در توسعه فعالیت های موشکی سپری می شد.
یک روز صبح، صحبت به دقت و میزان دریافت مقام معظم رهبری از موضوعات فنی و تخصصی شد و این شهید عزیز در توضیح موضوع گفتند" من تعجب می کنم، چرا که حضرت آقا بیش از ده نفر از ژنرال های روسی که فقط ممهز در توسعه فعالیت های موشکی و متخصص این کارند، می فهمند و بطور فنی وارد بحث در موضوعات موشکی می شوند و تدابیر راه گشا را ابراز می دارند."
*ایشان ادامه دادند "با یکی از فرماندهان عالی کشور برای ارایه توضیحاتی خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم و طبق هماهنگی قبلی و شرحی که به ایشان داده بودم، شروع به توضیح موضوع خدمت حضرت آقا کردند و مقام معظم رهبری نیز به دقت گوش می دادند. پس از پایان توضیحات، حضرت آقا شروع به سووال کردن نمودند و آنقدر سووالات دقیق و فنی بود که احساس کردم ده نفر ژنرال روسی متخصص در فعالیت موشکی به نقد موضوع ارایه شده پرداخته اند تا جایی که آن فرمانده عالی درمانده از پاسخگویی، اجازه خواست بعد از فرصتی معین پاسخ سووالات را فراهم نمایند و تقدیم کنند." این شهید عزیز ادامه داد" بنده اجازه خواستم و به سووالات بطور فنی پاسخ دادم و مقام معظم رهبری بعد از شنیدن دقیق، پاسخ ها را کافی دانستند و اعلام رضایت فرمودند و تدابیر خویش را ارایه نمودند که برای ما بسیار راهگشا بود."
چند روزی است که معصومه قمی مشهور به مسیح علی نژاد خبرنگار فراری
و لندن نشین در شبکه اجتماعی فیس بوک اقدام به راه اندازی صفحه ای
با نام «آزادی های یواشکی» کرده است.
هر چند او این کمپین را مردمی معرفی می کند اما خیلی زود غیرمردمی بودن آن برملا شد.
تصاویر منتشره در «آزادی های یواشکی» دروغ یا واقعیت؟!
به گزارش گروه فرهنگ پایگاه اینترنتی کمیل، علی نژاد در حالی در برنامه روی خط صدای آمریکا
مدعی شده است که همه این تصاویر را افراد شخصی در این صفحه منتشر کرده اند
که چند دقیقه بعد خانمی به همان برنامه زنگ می زند و می گوید:
«تصویر خصوصی من در این صفحه منتشر شده است در حالی که من راضی به آن نبودم که
از عکسی که در صفحه شخصیام گذاشتهام سوء استفاده شود»
پر واضح است که امثال این بیننده که از عکسشان در جهت خاصی
برای هدفی خاص استفاده شده کم نیستند.
البته دروغ بودن تعداد لایک ها در این صفحه ،
از سوی محسن کریمی ضدانقلاب لندن نشین عضو گروهک کنفدراسیون دانشجویان نیز
تایید می گردد.
کریمی با انتشار پشت پرده تبلیغی این صفحه
(تعداد لایک های خریداری شده صفحه فیس بوک)
و عدم برخورداری از حامیان واقعی و پشتوانه مردمی، در سایت بالاترین و ایران گلوبال مینویسد:
"آنچه که در چند هفته اخیر در قالب یکی از این کمپینهای دستساز شاهد بودیم
کمپین خانم معصومه (مسیح - مسی) علینژاد است
که با نام « کمپین آزادیهای یواشکی »
از ویژگیهای خاصی برخوردار است از جمله این ویژگیها افزایش 100،000 لایک در فیسبوک
در کمتر از 4 روز که مجموع این لایکها 232 هزار لایک است.
حال سوال اینجاست:
هزینه هر 1000 لایک منطقهای حدودا ً 80 دلار است که اگر انصاف به خرج دهیم
و با توجه به دیگر کمپینهای که واقعا مردم از آن استقبال کردند مقایسه کنیم ،
دو سوم لایکها خریداری شدهاند ، که به گفته نزدیکان این صفحه این امری غیراخلاقی نیست
و نوعی تبلیغات است ...
حال سوال این است بیش از 12 هزار دلار هزینه لایک خریدن برای این صفحه تا به امروز را
چه کسی یا کسانی تامین کردهاند؟"
کریمی در ادامه به سفارشی بودن این صفحه اشاره می کند و مینویسد:
"اما داستان به همینجا ختم نمیشود.
بانیان این کمپین مقالاتی را به روزنامههایی همچون لوموند و اشپیگل و میرور و چند ده روزنامه و
وبسایت معروف دیگر سفارش دادهاند."
کریمی در انتهای مقاله خود، به پشت پرده تبلیغی این کمپین اشاره کرده و مینویسد:
"میتوانم بگویم که بازتاب خبری این کمپین در روزنامههای معتبر از قد و قامت کل اپوزیسیون خارج بود.
بنابراین با شناختی که از سانسور خبری در رابطه با مسائل ایران دارم
و نوع این کمپین ، مقالاتی که در باب این کمپین کذایی نگاشته شدند
100% سفارشی و آنچنان که از متن آنها برمیآید همگی از ادیت مخصوصی برخوردار هستند
که در عالم روزنامهنگاری به آن «رپرتاژ آگهی» میگویند؛
و متعاقبا چون در قالب آگهی است هزینه گزافی باید پرداخت.
حال اگر به احتساب این مقالات فقط در لوموند و اشپیگل و فیگارو بپردازیم
حداقل 15 هزار دلار دیگر پای ایشان آب خورده.
اگر روزنامههایی از قبیل روزنامه مکزیکی و وبسایتهای قدر قدرت خبری و صدای آمریکا و تلویزیون
من و تو را به پای روابط بگذاریم و هزینه کمتری در نظر بگیریم،
در کل این کمپین برای خانم علینژاد بین 27 تا 30 هزار دلار آب خورده."
البته پر بیراه نیست که با برملا شدن چنین کار سازمان یافته ای،
مدعی شویم « آزادی های یواشکی » در فیس بوک مدیریت می شود
و اینگونه نیست که همه تصاویر حقیقی و با میل صاحبان عکس منتشر شده باشد
اما نکته قابل توجه در این بین استفاده از واژه «یواشکی» است.
این واژه نماد ترس و هراس است و بر اساس نظر کارشناسان فردی کاری را «یواشکی» انجام می هد
که از فرد دومی هراس داشته باشد.
در این بین و در مقابله با « آزادی های یواشکی » می توان به « حجاب آزادانه » بانوان
در برخی کشورهای غربی اشاره کرد.
هر چند علی نژاد از دختران و زنان می خواهد تصاویر بی حجابی خود را « یواشکی »
به اشتراک بگذارند ، بسیاری از بانوان در کشورهای غربی بصورت عیان و آزادانه
در معابر عمومی حاضر می شوند.
البته برخی کشورهای غربی که مدعی حقوق بشر هستند و
شعار آزادی سر می دهند برای محدودیت های زیادی برای محجبه ها قائل می شوند.
«حجاب اختیاری» در برابر «آزادی یواشکی»
بر اساس موازین حقوق بشر نیز هر انسانی از حق آزادی فکر ، وجدان و دین برخوردار است.
این حق شامل اظهار عقیده و ایمان، تعلیمات مذهبی و اجرای مراسم دینی به شکل فردی یا جمعی،
خصوصی یا عمومی خواهد بود. (ماده 18 اعلامیه جهانی حقوق بشر)
"ماریا حسین" در مقالهای تحت عنوان حجاب در آمریکا مینویسد،
«حجاب نمادی برای مبارزه با شر است و ما میتوانیم از این طریق با شر مبارزه کنیم.
حجاب نشانهای است مبنی بر اینکه من به خدا اعتقاد دارم.
این سمبل ایمان درونی میتواند تغییرات اجتماعی مثبتی به ارمغان آورد.»
اما دولت آمریکا، رسانهها و حتی سازمانهای فمینیستی غربی اغلب حجاب را نوعی
ستم به زن توصیف میکنند.
"ساموئل کول" در مقالهای تحت عنوان پوشیدن حجاب مینویسد:
شاید تا حدودی به خاطر اینکه در حوزه عمومی حجاب محدودیتی ظاهری است،
حجاب اسلامی نماد سرکوب زنان تلقی میشود.
اما با وجود این تصورات، اسلام به شدت در آمریکا در حال رشد بوده و شمار زنان محجبه رو به افزایش است.
زن مسلمان آمریکایی حجاب را نماد آزادی میداند، نه ظلم و سرکوب.
"ناهید مصطفی" زن کانادایی تازه مسلمان شده در این باره معتقد است،
زنان جوان مسلمان برای کنترل بر بدن خویش همواره سعی بر اصلاح حجاب خویش دارند.
ولی متأسفانه خشونتهای مرتبط با حجاب در آمریکا روند آزادی را مختل کرده
و حجاب را به پدیدهای منفی تبدیل کرده است.
زنان محجبه آمریکا بسیار تحت خشونت و ناامنی قرار دارند.
به عنوان مثال یک زن محجبه در کالیفرنیا هنگام خروج از خانه کشته شد.
برادر وی دلیل قتل وی را حجاب او دانست.
سال گذشته کارکنان و مدیران یکی از بزرگترین شرکتهای مخابراتی آمریکا در شهر "کانزاس"
پس از مسلمان شدن "سوزان بشیر" کارمند زن این شرکت، وی را به باد توهین و تمسخر گرفته
و در اقدامی وحشیانه روسری وی را از سرش کشیدند.
"سارا" دختر محجبه مسلمان که در آمریکا به دنیا آمده
و در حال حاضر در یک بانک کار میکند، میگوید:
«حجاب در اسلام صرفا یک سمبل دینی نیست، بلکه یک حکم واجب در مورد چگونگی پوشش زنان است.»
او به گفته خودش همیشه در جامعه آمریکا
آمادگی هرگونه سوال، نگاه متعجب و یا تصور غلطی را راجع به تکه پارچهای که بر روی سرش میاندازد، دارد.
"جاسمین" دختر 16 سالهای که در ویرجینیا زندگی میکند نیز معتقد است،
تصورات غلط بسیاری در میان مردم راجع به حجاب وجود دارد.
وی میگوید: «وقتی برای اولین بار در جمعی پا میگذاری، حتی انتظار ندارند که تو بتوانی حرف بزنی.
آنها تصور میکنند تو هیچ نظری برای ابراز کردن نداری.»
البته با وجود همه این محدودیت ها موج اسلام گرایی در غرب هر روز بیشتر می شود
و چهره های شاخصی از زنان مشهور را می توان نام برد که با پوشش اسلامی و حجاب کامل
در منظر عمومی ظاهر می شوند.
روزنامه مصری ?المصریون? در گزارشی با اشاره به ظاهر شدن گوینده خبر زن محجبه در تلویزیون مصر
اعلام کرد:
باید از این رویداد به عنوان یک پیروزی برای حجاب پس از انقلاب یاد کرد .
این روزنامه تاکید کرد که این رویداد از سوی تمامی رسانه های غربی
به عنوان یک خبر قابل تامل انتشار یافت و تفسیرهای گوناگونی در این خصوص کردند.
به نوشته این روزنامه، هرچند که این مساله برای افکار عمومی مصرعادی به نظر می رسد،
اما این پیام را به مخاطبان داد که دوران ? وابستگی فرهنگی مصر? به اندیشه های تحمیل شده غرب
به پایان رسیده است.
به نظر می رسد هجمه لابی های غربی به حجاب در جمهوری اسلامی
به دلیل هراس از گسترش اسلام در جوامع غربی است
چرا که با روند، قطعا طی سالیان نه چندان دور شاهد حضور محجبه ها فراوانی
در کشورهای غربی هستیم و این یعنی « غرب هرچه رشته پنبه شده است »!
رئیس جمهور روز گذشته در همایش بیمه سلامت علی رغم آنکه نکات مهمی راجع به نظام سلامت ایراد کرد اما مطالبی را نیز به صورت کنایه وار بیان داشت که نمی توان از آن غافل بود .<\/h2>
پایگاه اینترنتی کمیل : دیروز حسن روحانی در همایش بیمه سلامت گفت:
این قدر در زندگی مردم هر روز مداخله نکنیم ولو به خاطر دلسوزی ،
بگذاریم مردم راه بهشت را انتخاب کنند ، به زور و شلاق نمی شود مردم را به بهشت برد .
مطلبی که سایت دولت آن را پس از تغییر و اصلاح ، با واژگان جدیدی منتشر ساخت:
نباید در زندگی مردم هر چند به خاطر دلسوزی ، دخالت کنیم و به زور و با شلاق نمیشود مردم را
به بهشت برد .
جدای از آنکه منبع و منشأ این اختلاف واژگان مابین خبرگزاری رسمی دولت
و پایگاه اطلاع رسانی آن کجاست
اما توجه به بطن و کنایه های سیاسی و اجتماعی آن مهم است.
انقلاب اسلامی حاکم شدن شلاق خورده ها بود!
قطعا رئیس جمهوری اسلامی ایران باور دارند در حکومتی به سر می برند که
بنیانگذاران آن از بطن مردم بودند و خود آنها انواع شکنجه را متحمل شدند.
در رأس این افراد می توان به آیت الله خامنه ای اشاره کرد. در کتاب شرح اسم آمده است:
پاهایش را به تخت بستند. آن رو به رو ، تازیانهها از سینه دیوار آویزان بودند.
تفاوت آنها (شلاق ها) در قطرشان بود.
از قطری برابر یک انگشت شروع و کلفت و کلفتتر میشدند.
یکی از آنان تازیانهای برداشت و کف پایش را نشانه گرفت. شروع کرد به زدن. چند دقیقه ؟ روشن نیست ،
اما از کت و کول افتاد و از زدن بازماند.
دیگری آمد و شلاق را از او گرفت. آن قدر زد تا از نا افتاد. نفر سوم شلاق را گرفت.
او هم از زدن خسته شد.
و نفر چهارم. همه افراد آن اتاق امکان استراحت و نفس تازه کردن داشتند ، جز آقای خامنهای.
برخی از اینان تازیانه را خیس میکردند و آن را بر بدن زندانی فرو میآوردند.
«در طول مدت شکنجه ، یکی از آنها بالای سرم میآمد و از من میخواست تا از فلان کس
یا از نهضت اسلامی بیزاری جویم.
من قبول نمیکردم و آنها هم آن قدر مرا میزدند تا بیهوش میشدم .»
آیه الله خامنه ای در بازدید از شکنجه گاه خود
این شکنجه ها به قدری معمول بود که حتی تبدیل به شوخی و مزاح می شد.
از جمله حجتالاسلام سید احمد هاشمینژاد روایت می کند:
ظاهرا آیت الله خامنهای {در تمایز با هاشمی رفسنجانی} اسم من را گذاشته بودند هاشمی شماره 1 ...
من یک سهمیه خاص داشتم و هر هفته 50 عدد شلاق میخوردم و برمیگشتم به سلولم!
آیت الله خامنهای میگفتند که شماره یک شلاق خورده است یا شماره دو !
از دیگر افرادی که تحت شکنجه های مختلف قرار می گرفت آیت الله هاشمی رفسنجانی بود.
وی به اتهام ارتباط با مؤتلفه شب های متوالی شکنجه می شد.
روش شکنجه چنین بود که او را روی تخت می خواباندند ؛ پاهایش را می بستند
و به کف پاهایش شلاق می زدند .
روش دیگر او را دمر می خواباند و به پشت او شلاق می زدند .
اقدام شهید رجایی نام او را در تاریخ روشنگری علیه پهلوی ثبت کرد
همچنین عمل انقلابی و ماندگار شهید رجایی در سازمان ملل برای جهانیان ثابت کرد که
مسوولان ایرانی خود با شکنجه ساواک بیگانه نیستند و از بطن مردم به این جایگاه رسیده اند.
چه کسانی به زور و شلاق متوسل شدند؟
بر خلاف طیف اول که خود از موج مردمان انقلابی و زجر کشیده کشور بودند و توانستند
خواست ها و مطالبات آحاد جامعه را در ارکان مهم حکومت پیگیری کنند ،
پس از پیروزی انقلاب شاهد بودیم یکسری افراد تنگ مزاج و مذبذب از این فضا استفاده کرده
و برای مطرح شدن ، دست به انجام کارهای خلاف مبانی اسلامی – انسانی زدند.
کسانی که مصداق بارز افراطی گری بودند.
این افراد به صورت زنان بدحجاب اسید می پاشیدند و به پیشانی آنها پونز می فشردند!
با این سابقه تعجب ندارد اگر مطلع شوید که آنها امروزه با زنان آوازه خوان بی حجاب هم مشرب شده
و به دفاع از همجنس بازی می پردازند.
اکبر پونز که دیروز اسیدپاشی می کرد امروز در کنار زنان آوازه خوان عکس یادگاری می گیرد
صفار هرندی وزیر سابق ارشاد در این زمینه می گوید:
"اکبر گنجی آن روزها دنبال دخترهایی میگشت که چند تار مو از زلفشان بیرون زده
و به روی آنها اسید میپاشید و اینکه به او اکبر پونز میگفتند برای این بود که
به پیشانی دخترهای جوانی که پوشش متفاوتی داشتند پونز میچسباند."
برخورد این افراد در تعارض مستقیم با مشی و خواست رهبر معظم انقلاب است.
ایشان در سفر به خراسان شمالی که در سال 1391 انجام شد تأکید کردند:
" بعضی از همینهائی که در استقبالِ امروز بودند و شما ... الان در این تریبون از آنها تعریف کردید ،
خانمهائی بودند که در عرف معمولی به آنها میگویند « خانم بدحجاب » ؛ اشک هم از چشمش دارد میریزد.
حالا چه کار کنیم ؟ ردش کنید ؟ مصلحت است ؟ حق است ؟ نه ، دل ، متعلق به این جبهه است ؛
جان ، دلباختهی به این اهداف و آرمانهاست.
او یک نقصی دارد. مگر من نقص ندارم ؟ نقص او ظاهر است ، نقصهای این حقیر باطن است ؛ نمیبینند.
« گفتا شیخا هر آنچه گوئی هستم / آیا تو چنان که مینمائی هستی ؟ ».
ما هم یک نقص داریم ، او هم یک نقص دارد. با این نگاه و با این روحیه برخورد کنید.
البته انسان نهی از منکر هم میکند ؛ نهی از منکر با زبان خوش ، نه با ایجاد نفرت."
شانه خالی کردن دولت از بار مسوولیت اجتماعی با شعار آزادی!
در ماه های سپری شده از عمر دولت روحانی شاهد بوده ایم بیشترین شعارها و تبلیغات در خصوص آزادی،
حذف ممیزی ، نظارت و حتی ارشاد صورت گرفته است.
قطعا آزادی شرط حیات و بقای یک نظام مردمی است و همین مولفه بود که به انقلاب 1357 انجامید.
آنجا که مردم احساس کردند آزادی های تصنعی و ظاهری رژیم در تقابل با حریم خصوصی و اجتماعی
قرار گرفته و حتی آن را محدود کرده است.
آن آزادی که پای ابتذال را به تلویزیون و روی پرده سینما می کشید خانواده ها را حساس و نگران می کرد.
تحریم تلویزیون و حرام شمردن تماشای فیلم های سینمایی کوچکترین مواجهه با این
آزادی بود که باید به درستی آن را ولنگاری دانست.
روی دیگر سکه آزادی عبارت است از مسوولیت.
حال چه مسوولیت دولت و چه مردم . آنچه این نوشتار سعی دارد بر آن متمرکز شود مسوولیت دولت است.
آنچه باعث نگرانی است فرعی دانستن ، کم کاری و بی برنامگی در زمینه مسوولیت اجتماعی ِ دولت است.
به دیگر سخن ابتدا دولت باید زمینه و بستر لازم را برای حرکت آزادانه مردم فراهم کند
و بعد از شعار آزادی بهره ببرد.
اگر غیر از این باشد باید منتظر عواقب این سطحی نگری بود.
به طور مثال فرض کنید انتخاباتی پیش رو باشد.
برای برگزاری این انتخابات باید برگه ، صندوق ، مکان ، مجری ، ناظر و ... مهیا کرد
و بعد فراخوان داد. حال آیا بدون این مسوولیت پذیری و تهیه زیرساخت آیا درست است که
همه را برای حضور به پای صندوق ها دعوت کرد ؟!
حالا باید پرسید دولت حسن روحانی تا کنون چه زیرساخت هایی را
برای حرکت آزادانه مردم ایجاد کرده است؟
اینکه مردم باید بهشت را انتخاب کنند حرف درستی است ولی
شما چه راهی را برای رسیدن به بهشت موعود بنا کرده اید؟
آیا بهشت شما از رهگذر ماهواره و فیس بوک به دست می آید؟
آیا همین فیس بوک که قرار بود شما آن را آزاد اعلام کنید
این روزها شاهد کمپین بی حیایی نیست؟
چه برنامه ای برای این دارید که بی حیایی یواشکی از فیس بوک
به بی حیایی علنی در جامعه تبدیل نشود؟
این ها سوالاتی است که ژست های سیاسی را در هم می ریزد
و فهم مشاوران تان را به کار می گیرد.
خود بهتر می دانید که افزایش پهنای باند عملا کار چند روز است اما زیرسازی استفاده صحیح از آن ،
آموزش سواد دیجیتال ، بهره مندی از سبک زندگی مجازی کارهایی است که
هم زمان می خواهد و هم تخصص و علی رغم آنکه وظیفه شماست ظاهرا از آن عدول کرده اید.
آنقدر که دو وزیر ارشاد و نیز ارتباطات نام فیس بوک را به عنوان یک شرکت خصوصی خارجی
بر زبان جاری کرده اند و بر آزادی آن دغدغه داشته اند ،
اگر دستاوردهای جوانان این مرز و بوم از نانو گرفته تا شرکت های دانش بنیان
و جهه همت آنان بود قطعا شاهد ثمرات ویژه ای بودیم.
بهشت اجباری نمی خواهیم ؛ فهم نادرستی از لا اکراه فی الدین
گرچه منتقدان دولت نهم و دهم از ادبیات کوچه بازاری رئیس جمهور وقت گلایه داشتند
اما در دوره فعلی با کمال تعجب شاهدیم که پیچیده ترین شبهات دینی در قالب زبان عوامانه
بسته بندی و تکثیر می شود.
اینکه رئیس جمهور بیان داشته اند بهشت بردن مردم به زور نیست
باعث طرح سوال اصلی می شود:
آزادی مردم در برابر اتخاذ دین به چه معناست ؟
آیا به این معناست که هر انتخابی از سوی مردم صورت پذیرد همان درست است ؟
جواب این سوال خلاصه ذکر گردیده است:
1- اگر گمان شود که مردم آزاد و مجازند که هر اعتقادی داشته باشند
و هر کاری دلشان میخواهد انجام دهند ، دیگر خداوند متعال نه تنها پیامبر ،
کتاب و احکامی ارسال و انزال نمینمود ، بلکه بهشت و جهنمی نیز نمیآفرید.
2- مگر میشود که انسان در باور یا انجام عملی آزاد و مجاز باشد ،
اما در نهایت محاکمه گردد که چرا چنین کردی و چرا چنان نکردی ؟
3- در دین خدا هیچ مطلب یا دستوری که فطرت و عقل انسان آن را نپسندد
و نسبت به آن اکراه داشته باشد ، وجود ندارد
و به همین دلیل هم «دین» اجباری نیست یعنی تحقیقی است.
4- ناقص خواندن آیه باعث افتادن در ورطه خطا می شود .
در ادامه آیه آمده است:
قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى
لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَمیعٌ عَلیمٌ (البقره – 256)
یعنی راه هدایت از گمراهی مشخص شده است.
پس اتخاذ راه هدایت که همان دین باشد افراد را به بهشت رهنمون می شود.
5- « مجبور نیستید » به معنای « مجاز هستید » نمیباشد.
به عنوان مثال:
« مجبور نیستی نماز بخوانی یا روزه بگیری »
یعنی اختیار اطاعت یا تخلف دادهام ، نه این که مجاز هستی هر کار خواستی بکنی!
اسلام اجازه نمیدهد به بهانهی آزادی ، حقوق دیگران پایمال گردد.
لذا هر کسی آزاد است در خلوت گناه کند و راه جهنم را بپیماید
اما اگر گناه را علنی و حقوق دیگران را ضایع کرد ، جلوی او را میگیرند و مجازاتش هم میکنند .
رساندن انسانها به بهشت؛ وظیفه حاکم اسلامی
آیه الله خامنه ای در شرح خطبه 156 نهج البلاغه و در مورد مسوولیت های دولت می فرمایند:
نهى از منکر باید بکنیم، امر به معروف باید بکنیم ،
وسائل عمل خیر و حسنات را در کشور فراهم کنیم ،
وسائل شُرور و آفات را از دسترسها برداریم ؛
این وظائف مسئولین حکومت است.
ایشان در ادامه و با ذکر عین عبارت ادامه می دهند :
عبارت امیرالمؤمنین در خطبهى نهجالبلاغه این است ؛ میفرماید:
فَاِن اَطَعتُمونى فَاِنّى حامِلُکُم اِن شاءَ اللَّهُ عَلى سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود
اگر آنچه من میگویم ، گوش کنید و عمل کنید ، من شما را به بهشت خواهم رساند ، انشاءاللَّه ؛
وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة ؛
اگرچه این کار ، بسیار دشوار است ، بسیار سخت است ، تلخ است.
این حرکت ، حرکت کوچکى نیست ، حرکت آسانى نیست ؛ این هدف امیرالمؤمنین است.
رساندن انسانها به بهشت ،
هم در زمینهى فکرى مردم ، هم در زمینهى روحى و قلبى مردم ، هم در حیات اجتماعى مردم ،
نقش مىآفریند.
من از این جهت روى این تکیه میکنم که گاهى شنیده میشود کسانى
در گوشهوکنار وقتى صحبت از هدایت و راهنمایى و بیان حقایق دینى و مانند اینها میشود ،
میگویند آقا ، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم ؟
خب بله ؛ بله ، همین است .
فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است:
حاکم اسلامى میخواهد کارى کند که مردم به بهشت برسند ؛ به سعادت حقیقى
و اُخروى و عقبائى برسند ؛
لذا راهها را باید هموار کند . اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست ؛ بحثِ کمک کردن است .
با توجه به نکات گفته شده مشخص می گردد گرچه بکارگیری
"شلاق و زور"
در هدایت مردم به بهشت دنیوی و اخروی ناصواب است
اما این به معنای ترک مسوولیت دولت و واگذاری اختیار کامل به مردم نمی باشد
بلکه دولت موظف است ابزار و وسایل لازم را برای نیل به مقصود در اختیار آنان قرار دهد.
به عبارت بهتر سعی کند ملزومات را فراهم و موانع را دفع نماید
و فعالانه در کنار حرکت مردمی حضور داشته باشد.
حال باید دید این دولت چگونه عقل و عزم لازم را به کار خواهد بست .
آیا تدبیر پیرترین دولت پس از انقلاب این است که چون یارای دویدن پیش تر از جامعه
و مهیاسازی زیرساخت ها را ندارد ، شعار آزادی سر دهد تا هم پرستیژ کسب کند
و هم عرق نریزد یا اینکه با بکارگیری جوانان پر نفس خواهد توانست این مهم را محقق سازد .
باید منتظر ماند ، شعارها را شنید و عمل ها را دید!
روز بیست و سوم اردیبهشتماه گذشته یعنی کمتر از یازده روز قبل از سخنان حسن روحانی، امام عشق طی بیاناتی در دیدار با مردم استان ایلام در سالروز ولادت امیرالمؤمنینعلیعلیهالسلام، فرمودند:
«سرفصل چهارم، آن هدفی است که امیرالمؤمنین نسبت به مردم، در دوران حکومت داشته است که نکتهی بسیار مهمّ و اساسی است. بنده میخواهم اندکی روی این نکته تکیه کنم. امیرالمؤمنین فرمود: اگر از من اطاعت کنید، من شما را به بهشت میرسانم. عبارت امیرالمؤمنین در خطبهی نهجالبلاغه این است؛ میفرماید: فَاِن اَطَعتُمونی فَاِنّی حامِلُکُم اِن شاءَ اللهُ عَلی سَبیلِ الجَنَّة؛ فرمود اگر آنچه من میگویم، گوش کنید و عمل کنید، من شما را به بهشت خواهم رساند، انشاءالله؛ وَ اِن کانَ ذا مَشَقَّةٍ شَدیدَةٍ وَ مَذاقَةٍ مَریرة؛ (7) اگرچه این کار، بسیار دشوار است، بسیار سخت است، تلخ است. این حرکت، حرکت کوچکی نیست، حرکت آسانی نیست؛ این هدف امیرالمؤمنین [است]. رساندن انسانها به بهشت، هم در زمینهی فکری مردم، [هم] در زمینهی روحی و قلبی مردم، [هم] در حیات اجتماعی مردم، نقش میآفریند. من از این جهت روی این تکیه میکنم که گاهی شنیده میشود کسانی در گوشهوکنار وقتی صحبت از هدایت و راهنمایی و بیان حقایق دینی و مانند اینها میشود، میگویند آقا، مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟ خب بله؛ بله، همین است. فرق حاکم اسلامی با حکّام دیگر در همین است: حاکم اسلامی میخواهد کاری کند که مردم به بهشت برسند؛ به سعادت حقیقی و اُخروی و عقبائی برسند؛ [لذا] راهها را باید هموار کند. اینجا بحثِ زور و فشار و تحمیل نیست؛ بحثِ کمک کردن است. فطرت انسانها متمایل به سعادت است، ما باید راه را باز کنیم؛ ما باید کار را تسهیل کنیم برای مردم تا بتوانند خودشان را به بهشت برسانند؛ این وظیفهی ما است، این کاری است که امیرالمؤمنین بار آن را بر دوش خود گرفته است و احساس وظیفه میکند که مردم را به بهشت برساند.»
و حالا حسن روحانی : اینقدر در زندگی مردم دخالت نکنیم ، بگذاریم مردم خود راه بهشت را بروند و با شلاق نمیشود مردم را به بهشت برد!
یعنی اینا انحراف نیست ؟
کس نزاییده که من باشم تو خوار شوی
حرمت در خطر انداز وبی یار شوی
کربلا داده به من #غیرت #عباسی را
تا مبادا تو دگر #زینب بی یار شوی
#کلنا-عباسک-یا-زینب
#کلنا-حراسک-یا-زینب
#الهم-عجل-لولیک-الفرج
#یا-علی
#سوریه #حرم #مدافعان
رییس اداره ارشاد گلپایگان به خاطر دعوت از جلیلی در آستانه برکناری قرار گرفت