ما پشیمان نیستیم
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری پس از چند ماه کش و قوس، در روز جمعه با نتیجه ای که مردم رقم زدند پایان یافت. این انتخابات هم مانند تمام حوادث قبلی انقلاب بویژه انتخابات های گذشته، برای مردم و نخبگان سیاسی کشور درس آموز بود. در این خصوص چند نکته قابل ذکر است که ذکر تفصیلی آن را به آینده وامی گذاریم و در این یادداشت به مرور اجمالی برخی نکات می پردازیم.
1- همانطور که رهبر معظم انقلاب پیش از انتخابات فرمودند، آرایی که روز جمعه به صندوق ها ریخته شد، قبل از آن که رأی به یک کاندیدا باشد، رأی به ساختار جمهوری اسلامی و کلیت آن بود. برخی از هواداران کاندیداهای دیگر بویژه آنها که برای رأی آوری کاندیدای خود از سال ها قبل برنامه ریزی کرده بودند، در پیامک هایشان زبان به گلایه از مردمی باز کرده اند که برخلاف نظر ما انتخاب کرده اند، در حالی که این نگاه نسبت به مردم غلط و اشتباه است. با وجود برخی اشکالات و کاستی ها و گرانی ها در کنار فشاری که از سوی برخی قدرت های بیگانه برای دلسردی مردم و عدم مشارکت آنها صورت می گرفت، اساسا باید قدردان این مردم بود که درپاسخ به دعوت رهبرشان حماسه سیاسی آفریدند و در دهان دشمن زدند.
2- به همان اندازه که رهبر معظم انقلاب و مردم را باید پیروز انتخابات 92 دانست، جریان فتنه و رأس آن را باید بازنده این انتخابات نامید. این انتخابات «نه» بزرگ نزدیک به 80 درصد مردم به آنهایی بود که چهار سال قبل ادعای تقلب و جابجایی رأی مردم را داشتند و کشور را به آشوب کشاندند. بازندگان انتخابات 92 در حالی این انتخابات را دمکرات ترین انتخابات کشور دانسته اند که در طول عمر خود، هرگاه نتیجه انتخاباتی باب میلشان بوده، آن را پذیرفته و هرگاه بر خلاف میلشان بوده، در آن تشکیک کرده اند. بویژه آنها که در انتخابات چهارسال قبل بلوا کردند باید پاسخ دهند وقتی مجری برگزاری انتخابات همان دولت، مجریان پای صندوق همان افراد، ناظر انتخابات همان شورای نگهبان و ناظرین پای صندوق نیز همان افراد قبلی هستند و وقتی مردم هم همان مردمند، چطور مدعیان فتنه گر، آن انتخابات را زیر سئوال برده اند و این انتخابات را دمکرات ترین انتخابات می دانند؟ آیا جز این است که تنها تفاوت، نتیجه انتخابات است و آیا این، سند دیگری بر مظلومیت جمهوری اسلامی، رهبر معظم انقلاب و مردمی که همواره برای آن هزینه داده اند، نیست.
3- در روزهای اخیر پیامکی در موبایل ها با این مضمون رد و بدل می شود: «نظامی که چهار سال پیش متهم به جابجایی یازده میلیون رأی بود و زخم فتنه را چشید، امسال پای 350 هزار رأی بیشتر از پنجاه درصد کاندیدای منتخب هم ایستاد. اما امروز که نتیجه انتخابات به نفع ما نبود، نه کسی کشته شد، نه مسجدی، نه اتوبوسی، نه بانکی و نه سطل زباله ای آتش گرفت، نه کسی رنجید و نه به دروغ ادعای تقلب شد. ما به انتخاب هموطنانمان احترام گذاشتیم چون ما نه حقوقدانیم و نه سرهنگ، ما فقط سربازیم، سرباز سید علی»
بی شک بخشی از آرای آقای روحانی، مربوط به کسانی است که چهار سال قبل به آقای احمدی نژاد رأی داده بودند و حق داشتند برای آن انتخابشان و جمهوری اسلامی نیز حق داشت برای تحقق مشارکتی 85 درصدی انتخابات دهم جشن بگیرد. اما خودخواهی و رفتار غیرعقلانی و غیرمدنی عده ای، افتخار آن روز را به فضای فتنه تبدیل کرد. این پیامک که حرف دل بسیاری از مردم بود، بی شک اوج مظلومیت یاران انقلاب است که پای انقلابشان ایستاده اند.
4- از حق نگذریم صدا و سیما در خلق این حماسه سیاسی نقش بسزایی داشت. مناظره های تلویزیونی علی رغم برخی ضعف ها و کاستی ها با ارائه فرصت مناسب به کاندیداها موجب شد تا تبلیغات پرهزینه از خیابان ها حذف و قدرت تصمیم گیری مردم با پیگیری برنامه های صدا و سیما دنبال شود. ذکر این نکته هرگز به معنای نفی هزینه کرد چند ده میلیاردی توسط برخی از کاندیداها نیست چرا که این اتفاق به صورت زیرزمینی رخ داد.
در کنار این خدمات اما این انتقاد به شکل جدی به صدا و سیما وارد است که چرا در طول چهار سال با تعطیل کردن هرگونه برنامه انتقادی نسبت به عملکرد دولت و جریانات سیاسی، مانند سدّی در برابر سیل انتقادات باقی می ماند و چند روز مانده به رأی گیری با باز کردن درب این سدّ ، موجی از انتقادات را متوجه جامعه می کند که نتیجه قهری آن چیزی جز سیاه نمایی نیست بویژه که دولت وقت نیز فرصت دفاع از خود را ندارد.
5- انتخابات یازدهم، مُهر بطلانی بود بر بازی نظرسنجی برخی از کانون های تحمیلگر که همواره تلاش می کنند تا کاندیدای خاص خود را بر فعالان بدنه اصولگرایی جامعه تحمیل کنند. این جریان که در طول ماه های منتهی به انتخابات یازدهم نیز تمام تلاشش را برای پمپاژ اعداد و ارقام جهت دار متمرکز کرده و مدعی بود که کاندیدای خاصش بالاترین رأی را در نظرسنجی ها دارد، پس از انتخابات به عینه دید که اختلاف آرای وی با نفر اول بسیار زیاد و با نفر سوم کم است.
6- علی رغم این که بطلان بازی نظرسنجی به عینه در این انتخابات هم خودنمایی کرد اما همچنان برخی از فعالان جریان تحمیلگر بر ادعای خود مبنی بر لزوم وحدت کاندیداها با کاندیدای مورد نظر آنها اصرار دارند و تلاش می کنند تا این شکست ظاهری را متوجه کسانی کنند که با آنها وحدت نکرده اند! بویژه که این جریان در طول چند روز پایانی انتخابات بر خلاف تصریح رهبر انقلاب، رأی به کاندیدای خود را نظر رهبر انقلاب اعلام می کردند! این در حالی است که با توجه به نتیجه انتخابات، حتی اگر چند کاندیدای منسوب به جریان اصولگرایی هم با یکدیگر وحدت می کردند، باز در نتیجه انتخابات تغییری حاصل نمی شد. حتی رفتن انتخابات به مرحله دوم هم به دلایلی که ذکر خواهم کرد، کارساز نبود. بنابر این انداختن بار این شکست ظاهری به دوش دیگران خطای دوم این جریان است.
7- انتخابات یازدهم نشان داد که ریل گذاری افراد و بهره برداری از فعالیت های اجرایی و فرصت خدمت ایشان برای اهداف انتخاباتی و پیروزی در انتخابات بی نتیجه است. واقعیت آن است که مردم پس از هر دوره هشت ساله به سمت تغییر وضع موجود روی می آورند. خاتمی در سال 76 با گارد مخالفت با دولت هاشمی روی کار آمد و احمدی نژاد در سال 84 وقتی هاشمی در برابرش قرار گرفت، رأی خود را از پنج میلیون مرحله اول به 18 میلیون در مرحله دوم رساند. امسال نیز آقای روحانی با دست گذاشتن بر مشکلات اقتصادی میدان دار شد بویژه که پنج چهار کاندیدای دیگر نیز با سیاه نمایی وضع موجود به خوبی کمک کار او شدند.
8- بی شک عملکرد احمدی نژاد می توانست این قاعده معمول را بهم بزند، اگر روند دولت نهم در دولت دهم استمرار می یافت. اما احمدی نژاد چنین نکرد بلکه بر خلاف دولت نهم که دولتی مبتنی بر خدمت گذاری و نظارت بدون تعارف بر کار مدیران بود، در دو سال پایانی دولت دهم، رها کننده وضع موجود شد تا جایی که هر تحرکی به جای رویکرد خدمت گذاری با رویکرد قدرت طلبی باقی ماند و تنها ملاک برخورد با یک وزیر کارایی و کارآمدی او نبود بلکه نسبتش با چهره ای به نام مشایی بود. خط قرمز احمدی نژاد در دولت نهم مردم و حقوق مردم بود اما در دولت دهم، اندک اندک خط قرمز آن حلقه ای از اطرافیان رییس جمهور شد!
9- علاوه بر تمام اینها به دلیل اشتباهات غیر قابل اغماض احمدی نژاد بویژه در دو سال اخیر، جریان اصولگرایی هم حاضر نشد نسبت خود با اندوخته اجرایی اش در این دوره یعنی خدمات احمدی نژاد را مشخص کند، در حالی که می توانست با حفظ مواضع نسبت به اشتباهات دولت، به خدمات اجرایی آن ببالد، کاری که دو کاندیدا یعنی دکتر حداد عادل و جلیلی تا حدودی موفق به انجام آن شدند و بقیه علی رغم تأکید چندباره رهبری بر داشتن قوت ها و ضعف ها در این دولت، نه تنها از آن اکراه داشتند بلکه در سیاه نمایی وضع موجود تز هم سبقت می گرفتند.
10- در مباحث انتخاباتی امسال جز دو کاندیدا یعنی دکتر حداد عادل و سعید جلیلی، دیگر کاندیداها حتی آنها که منسوب به جریان اصولگرایی بودند، سیاه نمایی کردند حتی یکی از آنها مدعی سیاه زدایی بود که ادعایی بسیار بدتر از سیاه نمایی است. سیاه نمایی کاندیداها در حالی بود که رهبری انقلاب به صراحت از آن اعلام نارضایتی کرده بودند. واقعیت آن است که سیاه نمایی کاندیداهای اصولگرا بازی در زمین رقیبشان بود. چرا که مردم وقتی شنیدند همه کاندیداها – جز دو نفر – از وضع موجود بد می گویند، به جای انتخاب آنها سراغ کسی رفتند که کلید اصلی این سیاه نمایی را در دست داشت!
11- در کنار ضعف ها و مشکلات متعددی که در برخی از کاندیداهای مورد حمایت چهره ها و تشکل های اصولگرا رخ نمایی می کرد و سبب شده بود تا بدنه این جریان را به وحدت نرساند، آقای جلیلی هم که از امتیازات خوبی برخوردار بود، اما چند ضعف عمده باعث شد تا ایشان و همه آنهایی که از وی حمایت می کردند، نتوانند به موفقیت چشمگیری دست یابند. یکی از مهمترین دلایل عدم برقراری ارتباط ایشان با توده های عمومی جامعه بود. ما نتوانستیم جامعه را در خصوص اعتماد به ایشان اقناع کنیم. این البته دلایل مختلفی داشت از ضعف دیالوگ آقای جلیلی در برقرار ارتباط با همه اقشار جامعه و ورود دیر هنگام در انتخابات و تشکیل نشدن ستادهای فعال درهمه شهرهای کشور تا تخریب های گسترده بویژه در روزهای آخر از زبان جبهه خودی! با این همه کاندیدای مورد حمایت ما بدون هزینه کرد چند ده میلیاردی، بدون فعال سازی ستادها از هشت سال قبل، بدون حمایت شدن از سوی احزاب و گروه های مرجع، توانست رأی خوبی در مقایسه با دیگر کاندیداهای راه نیافته به پاستور به دست آورد که باید آن را سرمایه اجتماعی این جریان نامید.
12- در روزهای اخیر و با توجه به نتیجه انتخابات، برخی که برای کاندیدای خود هزینه هنگفتی از جهت مالی و آبرویی کرده اند، از آنجا که نمی توانند چنین شکستی را تحمل کنند، شروع می کنند به شماتت و خراشیدن هواداران دیگر کاندیداها و بویژه آنها که به جلیلی رأی دادند. در حالی که همه ما مأمور به تکلیف بودیم و تنازل از کاندیدای اصلح نشان داد که الزاما وحدت ما را به پیروزی نمی رساند بلکه صداقت، کار برای خدا و انتخاب گزینه اصلح سبب پیروزی خواهد بود. در این صورت حتی اگر در ظاهر شکست بخوریم، آرامش داریم و پیروزیم. از یاد نبریم که پیروز حقیقی میدان این نوع رقابت ها هرگز به دیگران پرخاشگری نمی کند. ما بی شک از رأیی که در سال 84 دادیم و از حمایت هایی که از رییس جمهور وقت کردیم، از رأیی که در سال 88 دادیم و مقابله ای که با فتنه گران کردیم، از مقابله ای که با حلقه انحرافی لانه کرده در این دولت تا رفتار پر اعوجاج رییس دولت در سال های اخیر داشتیم و از حضور آگاهانه و حمایتی که از کاندیدای اصلح در انتخابات یازدهم کردیم، نه تنها پشیمان نیستیم که از آنجا که همه این مراحل را بر اساس تکلیف گرایی خود انجام داده ایم، سجده شکر بر زمین میگذاریم و خدا را شاکریم.
13- آقای روحانی نیز بعد از مراسم تنفیذ و تحلیف، رییس جمهور قانونی کشور خواهد بود. وی هر چند با رأی شکننده و لب مرزی به ریاست جمهوری رسیده اما در برابر او نیز بر اساس تکلیفی که از رهنمودهای رهبری انقلاب دریافته ایم، خود را موظف به یاری اش در مجلس و هفته نامه 9 دی بر اساس پایبندی به اصول ذاتی انقلاب و پیروی از خط ولایت فقیه می دانیم. امید است آقای روحانی مصداق سخن رهبر انقلاب در مشهد مقدس باشند که فرمودند: رییس جمهور آینده باید از محاسن دولت فعلی برخوردار و از معایبش دور باشند.
با استناد از نوشته ی: