ما پشیمان نیستیم
انتخابات یازدهم ریاست جمهوری پس از چند ماه کش و قوس، در روز جمعه با نتیجه ای که مردم رقم زدند پایان یافت. این انتخابات هم مانند تمام حوادث قبلی انقلاب بویژه انتخابات های گذشته، برای مردم و نخبگان سیاسی کشور درس آموز بود. در این خصوص چند نکته قابل ذکر است که ذکر تفصیلی آن را به آینده وامی گذاریم و در این یادداشت به مرور اجمالی برخی نکات می پردازیم.
1- همانطور که رهبر معظم انقلاب پیش از انتخابات فرمودند، آرایی که روز جمعه به صندوق ها ریخته شد، قبل از آن که رأی به یک کاندیدا باشد، رأی به ساختار جمهوری اسلامی و کلیت آن بود. برخی از هواداران کاندیداهای دیگر بویژه آنها که برای رأی آوری کاندیدای خود از سال ها قبل برنامه ریزی کرده بودند، در پیامک هایشان زبان به گلایه از مردمی باز کرده اند که برخلاف نظر ما انتخاب کرده اند، در حالی که این نگاه نسبت به مردم غلط و اشتباه است. با وجود برخی اشکالات و کاستی ها و گرانی ها در کنار فشاری که از سوی برخی قدرت های بیگانه برای دلسردی مردم و عدم مشارکت آنها صورت می گرفت، اساسا باید قدردان این مردم بود که درپاسخ به دعوت رهبرشان حماسه سیاسی آفریدند و در دهان دشمن زدند.
2- به همان اندازه که رهبر معظم انقلاب و مردم را باید پیروز انتخابات 92 دانست، جریان فتنه و رأس آن را باید بازنده این انتخابات نامید. این انتخابات «نه» بزرگ نزدیک به 80 درصد مردم به آنهایی بود که چهار سال قبل ادعای تقلب و جابجایی رأی مردم را داشتند و کشور را به آشوب کشاندند. بازندگان انتخابات 92 در حالی این انتخابات را دمکرات ترین انتخابات کشور دانسته اند که در طول عمر خود، هرگاه نتیجه انتخاباتی باب میلشان بوده، آن را پذیرفته و هرگاه بر خلاف میلشان بوده، در آن تشکیک کرده اند. بویژه آنها که در انتخابات چهارسال قبل بلوا کردند باید پاسخ دهند وقتی مجری برگزاری انتخابات همان دولت، مجریان پای صندوق همان افراد، ناظر انتخابات همان شورای نگهبان و ناظرین پای صندوق نیز همان افراد قبلی هستند و وقتی مردم هم همان مردمند، چطور مدعیان فتنه گر، آن انتخابات را زیر سئوال برده اند و این انتخابات را دمکرات ترین انتخابات می دانند؟ آیا جز این است که تنها تفاوت، نتیجه انتخابات است و آیا این، سند دیگری بر مظلومیت جمهوری اسلامی، رهبر معظم انقلاب و مردمی که همواره برای آن هزینه داده اند، نیست.
3- در روزهای اخیر پیامکی در موبایل ها با این مضمون رد و بدل می شود: «نظامی که چهار سال پیش متهم به جابجایی یازده میلیون رأی بود و زخم فتنه را چشید، امسال پای 350 هزار رأی بیشتر از پنجاه درصد کاندیدای منتخب هم ایستاد. اما امروز که نتیجه انتخابات به نفع ما نبود، نه کسی کشته شد، نه مسجدی، نه اتوبوسی، نه بانکی و نه سطل زباله ای آتش گرفت، نه کسی رنجید و نه به دروغ ادعای تقلب شد. ما به انتخاب هموطنانمان احترام گذاشتیم چون ما نه حقوقدانیم و نه سرهنگ، ما فقط سربازیم، سرباز سید علی»
بی شک بخشی از آرای آقای روحانی، مربوط به کسانی است که چهار سال قبل به آقای احمدی نژاد رأی داده بودند و حق داشتند برای آن انتخابشان و جمهوری اسلامی نیز حق داشت برای تحقق مشارکتی 85 درصدی انتخابات دهم جشن بگیرد. اما خودخواهی و رفتار غیرعقلانی و غیرمدنی عده ای، افتخار آن روز را به فضای فتنه تبدیل کرد. این پیامک که حرف دل بسیاری از مردم بود، بی شک اوج مظلومیت یاران انقلاب است که پای انقلابشان ایستاده اند.
4- از حق نگذریم صدا و سیما در خلق این حماسه سیاسی نقش بسزایی داشت. مناظره های تلویزیونی علی رغم برخی ضعف ها و کاستی ها با ارائه فرصت مناسب به کاندیداها موجب شد تا تبلیغات پرهزینه از خیابان ها حذف و قدرت تصمیم گیری مردم با پیگیری برنامه های صدا و سیما دنبال شود. ذکر این نکته هرگز به معنای نفی هزینه کرد چند ده میلیاردی توسط برخی از کاندیداها نیست چرا که این اتفاق به صورت زیرزمینی رخ داد.
در کنار این خدمات اما این انتقاد به شکل جدی به صدا و سیما وارد است که چرا در طول چهار سال با تعطیل کردن هرگونه برنامه انتقادی نسبت به عملکرد دولت و جریانات سیاسی، مانند سدّی در برابر سیل انتقادات باقی می ماند و چند روز مانده به رأی گیری با باز کردن درب این سدّ ، موجی از انتقادات را متوجه جامعه می کند که نتیجه قهری آن چیزی جز سیاه نمایی نیست بویژه که دولت وقت نیز فرصت دفاع از خود را ندارد.
5- انتخابات یازدهم، مُهر بطلانی بود بر بازی نظرسنجی برخی از کانون های تحمیلگر که همواره تلاش می کنند تا کاندیدای خاص خود را بر فعالان بدنه اصولگرایی جامعه تحمیل کنند. این جریان که در طول ماه های منتهی به انتخابات یازدهم نیز تمام تلاشش را برای پمپاژ اعداد و ارقام جهت دار متمرکز کرده و مدعی بود که کاندیدای خاصش بالاترین رأی را در نظرسنجی ها دارد، پس از انتخابات به عینه دید که اختلاف آرای وی با نفر اول بسیار زیاد و با نفر سوم کم است.
6- علی رغم این که بطلان بازی نظرسنجی به عینه در این انتخابات هم خودنمایی کرد اما همچنان برخی از فعالان جریان تحمیلگر بر ادعای خود مبنی بر لزوم وحدت کاندیداها با کاندیدای مورد نظر آنها اصرار دارند و تلاش می کنند تا این شکست ظاهری را متوجه کسانی کنند که با آنها وحدت نکرده اند! بویژه که این جریان در طول چند روز پایانی انتخابات بر خلاف تصریح رهبر انقلاب، رأی به کاندیدای خود را نظر رهبر انقلاب اعلام می کردند! این در حالی است که با توجه به نتیجه انتخابات، حتی اگر چند کاندیدای منسوب به جریان اصولگرایی هم با یکدیگر وحدت می کردند، باز در نتیجه انتخابات تغییری حاصل نمی شد. حتی رفتن انتخابات به مرحله دوم هم به دلایلی که ذکر خواهم کرد، کارساز نبود. بنابر این انداختن بار این شکست ظاهری به دوش دیگران خطای دوم این جریان است.
7- انتخابات یازدهم نشان داد که ریل گذاری افراد و بهره برداری از فعالیت های اجرایی و فرصت خدمت ایشان برای اهداف انتخاباتی و پیروزی در انتخابات بی نتیجه است. واقعیت آن است که مردم پس از هر دوره هشت ساله به سمت تغییر وضع موجود روی می آورند. خاتمی در سال 76 با گارد مخالفت با دولت هاشمی روی کار آمد و احمدی نژاد در سال 84 وقتی هاشمی در برابرش قرار گرفت، رأی خود را از پنج میلیون مرحله اول به 18 میلیون در مرحله دوم رساند. امسال نیز آقای روحانی با دست گذاشتن بر مشکلات اقتصادی میدان دار شد بویژه که پنج چهار کاندیدای دیگر نیز با سیاه نمایی وضع موجود به خوبی کمک کار او شدند.
8- بی شک عملکرد احمدی نژاد می توانست این قاعده معمول را بهم بزند، اگر روند دولت نهم در دولت دهم استمرار می یافت. اما احمدی نژاد چنین نکرد بلکه بر خلاف دولت نهم که دولتی مبتنی بر خدمت گذاری و نظارت بدون تعارف بر کار مدیران بود، در دو سال پایانی دولت دهم، رها کننده وضع موجود شد تا جایی که هر تحرکی به جای رویکرد خدمت گذاری با رویکرد قدرت طلبی باقی ماند و تنها ملاک برخورد با یک وزیر کارایی و کارآمدی او نبود بلکه نسبتش با چهره ای به نام مشایی بود. خط قرمز احمدی نژاد در دولت نهم مردم و حقوق مردم بود اما در دولت دهم، اندک اندک خط قرمز آن حلقه ای از اطرافیان رییس جمهور شد!
9- علاوه بر تمام اینها به دلیل اشتباهات غیر قابل اغماض احمدی نژاد بویژه در دو سال اخیر، جریان اصولگرایی هم حاضر نشد نسبت خود با اندوخته اجرایی اش در این دوره یعنی خدمات احمدی نژاد را مشخص کند، در حالی که می توانست با حفظ مواضع نسبت به اشتباهات دولت، به خدمات اجرایی آن ببالد، کاری که دو کاندیدا یعنی دکتر حداد عادل و جلیلی تا حدودی موفق به انجام آن شدند و بقیه علی رغم تأکید چندباره رهبری بر داشتن قوت ها و ضعف ها در این دولت، نه تنها از آن اکراه داشتند بلکه در سیاه نمایی وضع موجود تز هم سبقت می گرفتند.
10- در مباحث انتخاباتی امسال جز دو کاندیدا یعنی دکتر حداد عادل و سعید جلیلی، دیگر کاندیداها حتی آنها که منسوب به جریان اصولگرایی بودند، سیاه نمایی کردند حتی یکی از آنها مدعی سیاه زدایی بود که ادعایی بسیار بدتر از سیاه نمایی است. سیاه نمایی کاندیداها در حالی بود که رهبری انقلاب به صراحت از آن اعلام نارضایتی کرده بودند. واقعیت آن است که سیاه نمایی کاندیداهای اصولگرا بازی در زمین رقیبشان بود. چرا که مردم وقتی شنیدند همه کاندیداها – جز دو نفر – از وضع موجود بد می گویند، به جای انتخاب آنها سراغ کسی رفتند که کلید اصلی این سیاه نمایی را در دست داشت!
11- در کنار ضعف ها و مشکلات متعددی که در برخی از کاندیداهای مورد حمایت چهره ها و تشکل های اصولگرا رخ نمایی می کرد و سبب شده بود تا بدنه این جریان را به وحدت نرساند، آقای جلیلی هم که از امتیازات خوبی برخوردار بود، اما چند ضعف عمده باعث شد تا ایشان و همه آنهایی که از وی حمایت می کردند، نتوانند به موفقیت چشمگیری دست یابند. یکی از مهمترین دلایل عدم برقراری ارتباط ایشان با توده های عمومی جامعه بود. ما نتوانستیم جامعه را در خصوص اعتماد به ایشان اقناع کنیم. این البته دلایل مختلفی داشت از ضعف دیالوگ آقای جلیلی در برقرار ارتباط با همه اقشار جامعه و ورود دیر هنگام در انتخابات و تشکیل نشدن ستادهای فعال درهمه شهرهای کشور تا تخریب های گسترده بویژه در روزهای آخر از زبان جبهه خودی! با این همه کاندیدای مورد حمایت ما بدون هزینه کرد چند ده میلیاردی، بدون فعال سازی ستادها از هشت سال قبل، بدون حمایت شدن از سوی احزاب و گروه های مرجع، توانست رأی خوبی در مقایسه با دیگر کاندیداهای راه نیافته به پاستور به دست آورد که باید آن را سرمایه اجتماعی این جریان نامید.
12- در روزهای اخیر و با توجه به نتیجه انتخابات، برخی که برای کاندیدای خود هزینه هنگفتی از جهت مالی و آبرویی کرده اند، از آنجا که نمی توانند چنین شکستی را تحمل کنند، شروع می کنند به شماتت و خراشیدن هواداران دیگر کاندیداها و بویژه آنها که به جلیلی رأی دادند. در حالی که همه ما مأمور به تکلیف بودیم و تنازل از کاندیدای اصلح نشان داد که الزاما وحدت ما را به پیروزی نمی رساند بلکه صداقت، کار برای خدا و انتخاب گزینه اصلح سبب پیروزی خواهد بود. در این صورت حتی اگر در ظاهر شکست بخوریم، آرامش داریم و پیروزیم. از یاد نبریم که پیروز حقیقی میدان این نوع رقابت ها هرگز به دیگران پرخاشگری نمی کند. ما بی شک از رأیی که در سال 84 دادیم و از حمایت هایی که از رییس جمهور وقت کردیم، از رأیی که در سال 88 دادیم و مقابله ای که با فتنه گران کردیم، از مقابله ای که با حلقه انحرافی لانه کرده در این دولت تا رفتار پر اعوجاج رییس دولت در سال های اخیر داشتیم و از حضور آگاهانه و حمایتی که از کاندیدای اصلح در انتخابات یازدهم کردیم، نه تنها پشیمان نیستیم که از آنجا که همه این مراحل را بر اساس تکلیف گرایی خود انجام داده ایم، سجده شکر بر زمین میگذاریم و خدا را شاکریم.
13- آقای روحانی نیز بعد از مراسم تنفیذ و تحلیف، رییس جمهور قانونی کشور خواهد بود. وی هر چند با رأی شکننده و لب مرزی به ریاست جمهوری رسیده اما در برابر او نیز بر اساس تکلیفی که از رهنمودهای رهبری انقلاب دریافته ایم، خود را موظف به یاری اش در مجلس و هفته نامه 9 دی بر اساس پایبندی به اصول ذاتی انقلاب و پیروی از خط ولایت فقیه می دانیم. امید است آقای روحانی مصداق سخن رهبر انقلاب در مشهد مقدس باشند که فرمودند: رییس جمهور آینده باید از محاسن دولت فعلی برخوردار و از معایبش دور باشند.
با استناد از نوشته ی:
آقای جلیلی من به شما رای نداده ام!
دوشنبه عصر هم زمان با برگزاری جشن «حافظان جمهوریت دینی» عده ی زیادی از مشتاقان و هوادان گفتمان انقلاب اسلامی دور هم جمع شده بودند. خانمی متنی را آماده کرده بود تا در مراسم بخواند. فرصت کم بود و برنامه ها فشرده. تلاش ایشان در سایت حیات طیبه به ثمر نشست.حیات طیبه متن زیر را تقدیم می کند:
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
تحقق حماسه سیاسی 24 خرداد را به عموم ملت سرافراز ایران تبریک میگویم. انتخاب جناب آقای دکتر حسن روحانی را به ایشان و طرفدارانشان تبریک می گویم و اجازه میخواهم اینجا به کسی تبریک بگویم که از نظر حقیر پیروز واقعی میدان حماسه سیاسی بود.
پیروز واقعی این میدان ,نظام مظلوم جمهوری اسلامی ایران بود چرا که یک تو دهنی بزرگ بر دهان آنانی زد که مردم سالاری دینی این نظام را یا به قول خودشان دموکراسی این نظام را زیر سوال میبردند.
بر دهان آنانی زد که وقیحانه میگفتند رئیس جمهور انتخاب شده است و رای من تاثیری در روند جابجایی قدرت ندارد
بر دهان آنانی زد که از سال 88 تا به حال تهمت بزرگ تقلب را فتنه کرده بودند و الان به رای مردم احترام میگذارند!!!!!
بر دهان آنانی زد که آزادی بیان را همچون لباس عثمان بالا گرفته بودند و ادعا میکردند که به ما تریبون برای بیان حرفهایمان نمیدهند.
آری ! پیروز واقعی این میدان نظام مظلوم جمهوری اسلامی ایران و خصوصا رهبر فرزانه ی ما امام خامنه ای (حفظه الله ) بودند چرا که همیشه و همیشه با صداقت، با ایمان، با سعه صدر تمام، با کلام حقشان از نظام و آرمانها و عملکرد و پاکی آن دفاع کردند در مقابل هجمه های تهمت ها، دروغ ها، بی بصیرتی ها……
و اما من :
آقای جلیلی !
آقای سعید جلیلی !
من به شما رای نداده ام، به آقای سعید جلیلی رای نداده ام، من به اسلام نابی که گفته اید رای داده ام، من به گفتمان مظلوم انقلاب اسلامی رای داده ام، من به حیات طیبه ای که دم میزنید رای داده ام، من به ولایت مداری شما، به برنامه ریشه ای و سابقه و تجربه و نگاه عمیق شما رای داده ام، من به راه عزتمند احمدی روشن ها، علی محمدی ها، شهریاری ها رای داده ام ….
و حالا که منتخب اکثریت ملت جناب دکتر حسن روحانی است به رای مردم، به قانون احترام میگذارم و اعلام میکنم با اینکه به برنامه و عملکرد و سابقه ی ایشان رای نداده ام ولی همچون همه ی ملت ایران، ایشان رییس جمهور من هم هست و من از صمیم قلبم از خدای متعال برای ایشان طلب توفیق میکنم تا بتوانند وظایف ریاست جمهوری خود را به خوبی انجام دهند. و میخواهم بدانند با نگاه تیز بینانه ی خود عملکرد ایشان را زیر نظر داریم و آنجا که مطابق با قانون اساسی قدم برداشتند تشویقشان خواهیم کرد و خداقوتی خواهیم گفت و آنجا که خدای نکرده مطابق با قانون اساسی عمل نکردند قلممان، زبانمان، جانمان همه در راه دفاع از قانون اساسی، دفاع از نظام جمهوری اسلامی، دفاع از ولایت مطلقه ی فقیه به کار خواهد آمد. همچنان که در سالهای گذشته همین روند ما بوده است.
از خدای منان طلب توفیق روز افزون، عزت روز افزون، سلامتی روز افزون برای رهبر و ولی امر مسلمین جهان امام خامنه ای (مدظلله العالی ) دارم . طلب توفیق خدمت و موفقیت برای تمام آنانی دارم که در جای جای این آب و خاک آغشته با خون شهدا، در مسئولیت های مختلف برای جمهوری اسلامی ایران فعالیت میکنند علی الخصوص جناب دکتر حسن روحانی و رای اصلح خودمان جناب دکتر سعید جلیلی .
نه سازش ! نه تسلیم ! یار رهبری هستیم !
آقای هاشمی! می دانید چرا کسی سطل آشغال آتش نمی زند؟
نه فقط حضرت ایشان بلکه عموم کسانی که پرچم مدارا و تسامح و تساهل و دموکراسی و تحمل مخالف و روشنفکری را مانند چماق بر سر منتقدین خود می کوبند تعریف دوگانه ای از دموکراسی دارند. در منظر این دوستان اگر نامزد پیروز فرد مورد نظر آنها باشد ایران بهترین شکل دموکراسی را دارد و اگر نامزد پیروز رقیب یا مخالف آنها باشد تقلب و مهندسی آرا نام می گیرد.
اساسا این گروه همه چیزشان شبیه هم است در حوزه های فرهنگی و اجتماعی و حوزه اندیشه هم اینگونه رفتار می کنند مثلا در همین سینما اگر فیلم مد نظر آنها بفروشد می گویند مخاطب اندیشمند و فرهیخته ولی اگر فیلم از آن فرد هم فکر آنها نباشد می گویند فیلم عوام پسند است و مردم ساده پسندند.
اگر در مطالب و ابراز نظرشان توهین و فحش باشد می گویند آزادی بیان است ولی اگر چواب بدهی می گویند هوچیگری و نقد ناپذیری.
اگر سوال کنند اسمش آزادی اندیشه است ولی اگر سوال کنی می گویند تفتیش عقاید است.
اگر سطل آشغال آتش و بانک و اتوبوس آتش بزنند اسمش اعتراض مدنی است ولی اگر در برابرشان اعتراض کنی چماقدار و خشونت طلب می نامندت.
در یک کلام حوزه سیاست و فرهنگ و مدیریت فقط باید در انحصار آنها باشد و از منظر آنها مخالف خوب مخالف مرده است .
انگار غربی ها هم این منش را دارند نمی دانم کدام یک از هم آموخته اند. القاعده خوب القاعده ای است که شیعه بکشد القائده بد القائده ای است که انسان غربی را بکشد. دیکتاتور خوب دیکتاتوری است که در بحرین شیعه بکشد
آری این چنین است برادر!
اگر کسانی که در هردوره پیروزی رقیب را به این آسانی می پذیرند و به جای سطل اشغال آتش زدن پیام تبریک برای مخالف خود می فرستند روشنفکر نیستند توصیه می کنم به این منش خود افتخار کنند ولو اینکه همیشه از نظر اصلاح طلبان و روشنفکر نمایان متهم باشند.
به هر حال امیدوارم مدعیان روشنفکری و دموکراسی آداب برد و باخت را در همه حوزه ها ی فرهنگی و سیاسی یاد بگیرند. و انتخاباتشان مثل جشنواره سینمایی شان نباشد.
نه فقط حضرت ایشان بلکه عموم کسانی که پرچم مدارا و تسامح و تساهل و دموکراسی و تحمل مخالف و روشنفکری را مانند چماق بر سر منتقدین خود می کوبند تعریف دوگانه ای از دموکراسی دارند. در منظر این دوستان اگر نامزد پیروز فرد مورد نظر آنها باشد ایران بهترین شکل دموکراسی را دارد و اگر نامزد پیروز رقیب یا مخالف آنها باشد تقلب و مهندسی آرا نام می گیرد.
اساسا این گروه همه چیزشان شبیه هم است در حوزه های فرهنگی و اجتماعی و حوزه اندیشه هم اینگونه رفتار می کنند مثلا در همین سینما اگر فیلم مد نظر آنها بفروشد می گویند مخاطب اندیشمند و فرهیخته ولی اگر فیلم از آن فرد هم فکر آنها نباشد می گویند فیلم عوام پسند است و مردم ساده پسندند.
اگر در مطالب و ابراز نظرشان توهین و فحش باشد می گویند آزادی بیان است ولی اگر چواب بدهی می گویند هوچیگری و نقد ناپذیری.
اگر سوال کنند اسمش آزادی اندیشه است ولی اگر سوال کنی می گویند تفتیش عقاید است.
اگر سطل آشغال آتش و بانک و اتوبوس آتش بزنند اسمش اعتراض مدنی است ولی اگر در برابرشان اعتراض کنی چماقدار و خشونت طلب می نامندت.
در یک کلام حوزه سیاست و فرهنگ و مدیریت فقط باید در انحصار آنها باشد و از منظر آنها مخالف خوب مخالف مرده است .
انگار غربی ها هم این منش را دارند نمی دانم کدام یک از هم آموخته اند. القاعده خوب القاعده ای است که شیعه بکشد القائده بد القائده ای است که انسان غربی را بکشد. دیکتاتور خوب دیکتاتوری است که در بحرین شیعه بکشد
آری این چنین است برادر!
اگر کسانی که در هردوره پیروزی رقیب را به این آسانی می پذیرند و به جای سطل اشغال آتش زدن پیام تبریک برای مخالف خود می فرستند روشنفکر نیستند توصیه می کنم به این منش خود افتخار کنند ولو اینکه همیشه از نظر اصلاح طلبان و روشنفکر نمایان متهم باشند.
به هر حال امیدوارم مدعیان روشنفکری و دموکراسی آداب برد و باخت را در همه حوزه ها ی فرهنگی و سیاسی یاد بگیرند. و انتخاباتشان مثل جشنواره سینمایی شان نباشد.
گروه سیاسی: "مردم وفادار و فهیم و متدّین جمهوری اسلامی ایران در روز 24 خرداد ماه به دنیا ثابت کردند که بههیچ وجه تحتتأثیر تبلیغات سوء داخلی و خارجی قرار نگرفتند و براساس درک و فهم بالا، به تکلیف خود عمل کردند. اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذرهای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکراتترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبههای نمیتوانند به آن وارد کنند." این اولین اظهارات اکبر هاشمی رفسنجانی بعد از پیروزی حسن روحانی در انتخابات است.
به گزارش رجانیوز، در حالی که تنها 4 سال از برگزاری انتخابات دهم ریاست جمهوری می گذرد و همچنان افکار عمومی میزان "شبهه آفرینی" های هاشمی رفسنجانی در سلامت انتخابات 88 و نقش فرزندانش در آشوبهای خیابانی را فراموش نکرده است، وی بدون هیچ توضیحی درباره اینکه به چه علت در آن برهه در برابر رای مردم و رییس جمهور منتخب تمکین نکرد، انتخابات اخیر را دموکرات ترین انتخابات دنیا توصیف کرده است.
البته موضع اخیر آقای هاشمی نه تنها محل خدشه نیست بلکه اعتراف به حقیقتی دیرینه است که در سال 88 توسط وی و همفکرانش زیر سوال قرار گرفت. به عبارت دیگر هاشمی، همسرش، فرزندانش و دیگر حامیان وی باید به این سوال اساسی پاسخ دهند که آیا روند برگزاری یا دولت برگزار کننده انتخابات سال 88 تفاوتی با سال 92 کرده است یا آنها دموکراسی را "به شرط چاقو" قبول دارند و زمانی که کاندیدای مورد نظرشان توسط ملت انتخاب شود، با ذوق زدگی هر چه تمام آن را "دموکرات ترین انتخابات دنیا" می دانند و اگر فردی غیر از آن کسی که مورد نظر آنها باشد توسط مردم انتخاب شود، در آن انتخابات تقلب شده و باید با حضور در کف خیابان ها به آشوب و کودتا علیه اراده ملت دست زد؟
از طرف دیگر باید توجه داشت که همان شورای نگهبان و وزرات کشوری که 4 سال قبل در معرض اتهام تقلب 11 میلیونی قرار داشت، امروز حتی حاضر نیست یک درصد آرای حسن روحانی ( تقریبا 370 هزار رای) را جا به جا کند تا بواسطه آن، انتخابات را به دور دوم بکشاند و در نهایت با استفاده از این ظرفیت، فرصتی برای ناکامی او در انتخابات فراهم سازد؛ نکته ای که تامل در آن، اوج میزان سلامت برگزاری انتخابات در ساز و کار جمهوری اسلامی را به خوبی به رخ جهانیان و تمامی کشورهای مدعی دموکراسی و انتخابات آزاد می کشاند.
گفتنی است با آشکار شدن بیش از پیش ماهیت واقعی مدعیان دروغ تقلب در انتخابات، به نظر می رسد باید نسبت به محاکمه سران فتنه 88 بصورت جدی مبادرت شود. چرا که این روزها خیانت بزرگ آنها به مردم و نظام در سال 88 حتی بر دشمنان و رسانه های بیگانه نیز آشکار شده و دقیقا از همان ساز و کار انتخاباتی که 4 سال قبل آنها مدعی تقلب 11 میلیونی در انتخابات شدند، حامیان آنها امروز توانسته اند بار دیگر در یک ساز و کار دموکراتیک و قانونمدارانه، قدرت را به دست گیرند.
این کاندیداباهواپیمای اختصاصی درسفرهای تبلیغاتی:
سفر روز گذشته روحانی به رشت با هواپیمای اختصاصی انجام شده بود. یکی از کارمندان فرودگاه گیلان در این زمینه گفت:....
حسن روحانی با همراهان خود بوسیله یک هواپیمای اختصاصی که از سوی شرکت نفت در اختیار آنها قرار گرفته بود به گیلان سفر نمود. روحانی پس از برنامه های تبلیغاتی خود در رشت دوباره با همین هواپیما به مازندران ادامه سفر داد. ظرفیت این هواپیمایی که روحانی برای سفرهای تبلیغاتی اش استفاده می کند 100 نقره است.
با این اوصاف می توان تنها هزینه رفت آمد روحانی به رشت را اگر به شکل خرید بلیط حساب کنیم ، نزدیک به 200000000 ریال تخمین زد. اما اگر هواپیمای مذکور برای یک روز کرایه شده باشد مبلغ آن از500000000 ریال هم خواهد گذشت.
حال یا این مبالغ پرداخت شده و یا از جیب بیت المال برای آقای روحانی هزینه شده است.
در حالیکه کاندیداها مشکلات مالی مردم را از اولویتهای خود اعلام می کنند هزینه های گزاف آن هم فقط برای سفر تبلیغاتی بسیار دقت برانگیز است.
و این در حالی صورت می گیرد که امام خامنه ای که به لحاظ معنوی و سیاسی و امنیتی بالاترین شخصیت کشور می باشد برای سفر به مشهد برای سخنرانی رسمی در سال نو جدید از هواپیمای عمومی استفاده می نماید.
تا کنون در محدوده زمان تبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری 3 نفر از کاندیداها به گیلان سفر داشته اند که به ترتیب شامل قالیباف، جلیلی و روحانی بوده است .
اما وسیله سفر این کاندیداها نیز می تواند برای مردم جالب توجه باشد.
قالیباف در سفر خود به گیلان مسیر زمینی را برگزید و با خودروی سواری تا امام زاده هاشم و از آنجا با یک دستگاه مینی بوس با همراهان وارد شهرستان رشت شد.
جلیلی نیز با پراید 132 شخصی خود مسیر تهران به گیلان را پیمود.
گروه تاریخ انقلاب اسلامی: سیداحمد خمینی فرزند امام راحل در آخرین روزهای اسفند 73 فوت می کند. این در حالی است که در یکسال گذشته، لبه تیغ انتقادات ایشان متوجه دولت هاشمی رفسنجانی و سیاست "سازندگی" شده بود.
به گزارش رجانیوز، مقام معظم رهبری و سید احمد خمینی را می توان دو منتقد بزرگ سیاست های دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی برشمرد که در برهه های گوناگون، سیاست های هاشمی رفسنجانی را به نقد کشیده اند. انتقاداتی که بیان آنها خصوصا از جانب "فرزند امام خمینی" برای هاشمی که خود را یار امام خمینی می دانست به شدت سنگین بود.
حاج سیداحمد خمینی در مهرماه سال 73 در نقدِ سیاست دولت سازندگی مبنی بر بازگشت سرمایه داران بزرگ به کشور و در دست گرفتن نبض اقتصادی کشور می گوید: "متأسفانه امروز هم خون مستضعفین را سرمایه داران بزرگ و کوچک می مکند. بعضی خیال می کنند به بخش خصوصی بها دادن به معنای آزادی عمل سرمایه داران به شکلی است که هر اندازه خواستند خون مظلومین را در شیشه بکنند. این گونه نمی شود. امام راحل از اول گفته اند که روحانیت به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است، زیرا آنها نمی گذارند مردم مستضعف زندگی عادی و سالمی داشته باشند، مشکل ما تنها این نیست که دولت های غربی با ما مخالف هستند، اگر ما با سرمایه داران بزرگ به طور سنجیده ای برخورد می کردیم آنها نمی توانستند در برابر دولت و ملت یک مسئله ای را ایجاد کنند، از موقعی که سرمایه داران تحت لوای بخش خصوصی به تخریب اقتصادی مشغول هستند، هر روز سنگی در مقابل توان اقتصادی مردم مظلوم و مستضعف انداخته و هر روز سیاست های اقتصاد دولت به بازی گرفته می شود هرگاه سرنخ این تخریب ها دنبال شد، چند نفر سرمایه دار بزرگ را در پشت صحنه می بینیم. اگر ما با سرمایه داران همانند منافقین برخورد می کردیم اوضاع کشور به این صورت درنمی آمد، یک عده سرمایه دار زالو صفت به این بهانه که اقتصاد دولتی مضر است، به حال خود رها شده و به جان این ملت افتاده اند. کسی منکر این نیست که اقتصاد دولتی مضراتی دارد اما به این بهانه نباید لجام گسیختگی اقتصاد حاکم شود"
علی لاریجانی(رئیس وقت صدا و سیما) در خاطرات خود، واکنش دولت به انتقادات اینچنینی حاج احمدآقا را اینگونه بیان می کند:
"عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. موضعگیریهای اخیر علیه سیاستهای دولت، موجب نگرانی وزرا شده است. آیتالله جنتی در خطبههای نماز جمعه از گرانیها ابراز نگرانی کرده و گفته بودند باید با این مسئله مبارزه جدی شود. ظاهراً آیتالله مشکینی هم گفتهاند گرانی یک جو کاذب نیست؛ یک واقعیت است و مردم بیشتر از آن که از کمبودها شکایت کنند، از بیعدالتی ناراحت هستند. این مطالب در کنار سخنان منتشره از حجتالاسلام والمسلمین حاج سیداحمدآقا خمینی، واکنشهایی در دولت داشت. آنها احساس میکردند این فضا مانع توسعه کشور میشود."
این انتقادات فرزند امام در حالی بود که رهبر معظم انقلاب نیز، بارها از شیفتگی دولت سازندگی برای استقبال از مرفهان و سرمایه داران و غفلت از خدمت به محرومین اینگونه هشدار داده بودند:" هدف اصلی در کشور ما و در نظام جمهوری اسلامی عبارت از تأمین عدالت است و رونق اقتصادی تلاش سازندگی مقدمه آن است. ما نمی خواهیم سازندگی کنیم که نتیجه این سازندگی یا نتیجه رونق اقتصادی این باشد که عده ای از تمکن بیشتری برخوردار شوند و عده ای فقیرتر شوند. این به هیچ وجه مورد رضای الهی و رضای اسلام و مورد قبول ما نیست." (72/1/1)
حاج سیداحمد خمینی در سخنانی دیگر با انتقاد شدید از سیاستِ استقراض خارجی دولت سازندگی می گوید: " آیا آمریکا به ما گفت که دور دنیا راه بیفتیم و از هر کشور و دولتی که سر راهمان بود چند صد میلیون و چندین میلیارد دلار وام بگیریم و مملکت را زیر بار استقراض خارجی ببریم؟! … یک مدت ایام ماه عسل بود، آقایان از دردسر جنگ فراغت یافته و پول های موجود را هزینه می کردند. دوستان انقلاب و نظام مرتبا حرص می خوردند و مضرات دریافت وام های سنگین خارجی را گوشزد می کردند اما آقایان در مصاحبه های خود دریافت هرگونه وجهی را از کشورهای خارجی تکذیب کرده و با قاطعیت می گفتند ما هیچگونه بدهی خارجی نداریم.
حالا اعلام می شود که صحبت از 35 تا 40 میلیارد دلار بدهی است و هر چند هفته یکبار اخبار مربوط به نحوه پرداخت بدهی ها به آلمان و فرانسه و انگلیس و هلند و کره و ژاپن وبعضی ممالک دور و نزدیک در جراید چاپ می شود و یک نفر هم نیست که این روزنامه ها را بردارد ببرد بگذارد جلوی برادر دکتر عادلی رئیس کل سابق بانک مرکزی و دکتر نوربخش وزیر سابق دارایی و از آقایان بپرسد که مگر شما نمی گفتید ما صنار به ممالک خارجی بدهکار نیستیم؟"
*یکی دیگر از مواردی که مورد انتقاد شدید سیداحمد خمینی قرار می گیرد "عدم نقدپذیری" و "ایجاد خفقان سیاسی" توسط دولت سازندگی است که در آن "مخالفت با دولت و انتقاد از آن" به "مخالفت با رهبری و "تضعیف نظام" تعبیر می شد . حاج احمد آقا در نقد این مسأله چنین میگوید: " دیدگاهی که بیان ضعفها را باعث تضعیف نظام میداند، دیدگاه اشتباهی است، نقد یک حرکت و سیاست بد دقیقا عین حمایت از نظام است و رسانهها و دستگاههای خبری کشور باید در این زمینه به نحو احسن ایفای نقش نمایند. متاسفانه بعضیها به غلط معتقدند اگر از سیاستی و یا عملکرد مسئولی در یک گوشهای از کشور انتقاد شود، نظام تضعیف شده است. این تفکر غلط به تدریج کار را به جایی میرساند که مسئولی در منطقهای از کشور عمل خود را عین اسلام و حرف خود را حکم اسلامی دانسته و باورش میشود که اسلام و انقلاب همان است که من مسئول فکر می کنم. این باورهای غلطی است… اینگونه روحیات و نفوذ آن به جامعه مقدمه دیکتاتوری است و رسالت رسانههای خبری و خبرگزاری جمهوری اسلامی این است که با آن مقابله کنند."
گفتنی است پیش از این و در سالهای اول دولت سازندگی نیز رهبر انقلاب، چندین بار و در مناسبتهای مختلف عنوان کرده بودند که " تذکر و انتقاد دوستانه و برادرانه به معنای عدم حمایت نیست." و " دیگر آنکه در نظام اسلامی اگرچه رسم و سنت انتقاد و نصیحت مشفقانه به مسؤولین، یکی از مواهب الهی و مفاخر اسلامی و مایهی رشد و ارتقاء و پیشرفت امور و مصداق بارز فریضهی امر به معروف است و باید در جامعه بماند و توسعه و کیفیت بیابد."
یعنی نیمقرن پس از شروع نهضت حضرت روحالله، قدس الله سره الشریف، هنوز پرسش اولی که هر کس باید به آن پاسخ دهد نسبت او با هماین فقه جواهری است و حتا پیش از آن نسبت او با اصل فقه؛ تا بهرسیم به ولایت فقیه و تمدنی که از فقه شیعی خواهیم ساخت.
مدیران مسلمان بیاعتقاد به "مدیریت فقهی" تنها تلاقیشان با امام امت "حکم حکومتی" است؛ یعنی تعامل ایشان با ولی امر نه از موضع فقاهت ایشان که از موضع حاکمیت ایشان است.
و نامزدی که میگوید: مردم احتیاجی به مدیر نظریهپرداز نهدارند، در خوشبینانهترین حالت بی آن که خود بهداند معتقد به "مدیریت عرفی" است؛ و هماین است که کل فرآیند تمدنسازی انقلاب اسلامی در نگاه او به یک پروژهی بتنریزی فروکاسته میشود.
این روزها برخی انتخابات خرداد 1392 را رقابت محافظهکارها و آرمانخواهها میدانند؛ دیگرانی آن را انتخاب میان ایستایی و پویایی حکومت اسلامی میدانند؛ به گمان ما اما این انتخابات بیش از اینها اختیار در رأی به تمدن یا بتن است.
حکومت اسلامی مجموعی از دو شأن پویا و ایستا است: انقلاب و جمهوری. انقلاب سیر اسلامی شدن است و جمهوری آن چه در این سیر حاصل میشود؛ که ذیل این دو شأن حکومت دو گونه مقاومت شکل میگیرد: مقاومت ایستا و مقاومت پویا.
آرمان مقاومت ایستا حفظ وضع موجود است؛ ثبات در مرز و ارز و ارزاق. یعنی سروکار اصحاب ایستای جمهوری با روزمرهی مردم است و این در بیپایانی از تکرار بهینهی رویههای معمول اتفاق میافتد و به هیچ اجتهادی احتیاج نهدارد.
مقاومت پویا بسط به وضع موعود در معرفت و سیاست و معیشت است. این همآن انقلاب است. انقلاب در سادهترین تعریف به اسلام آوردن امور و سپردن آنها به جمهوری است. یعنی جمهوری اسلامی اگر اسلامی خوانده میشود به واسطهی اتصال و ارتزاق از انقلاب اسلامی است؛ و خطری اگر هست احساس استغنای جمهوری از انقلاب است.
و اتفاقی که این روزها به چشم میآید البته چیزی فرای ایستایی طبیعی جمهوری است؛ ما مواجه با نشینایی انقلابیهای قدیمی هستیم. این به سادهگی به معنای فروکاستن حکومت اسلامی به جمهوری اسلامی و به تعلیق فرستادن انقلاب اسلامی است؛ همآن حذف پویایی و آرمانخواهی از حکومت.
یعنی انتخابات پیش رو عملاً همهپرسی میان حفظ وضع موجود و بسط به وضع موعود است؛ یعنی تکنیک را میپسندیم یا تفقه را؟ دغدغهی نان داریم یا انسان؟ خود را در شعب ابیطالب میبینیم یا نخلستانّهای خیبر؟
و طبیعی است که آن چه به اجتهاد و فقه شیعی احتیاج دارد عبور از مسائل مستحدثهی بنای تمدن اسلامی است و اگر نه در همه جای عالم به یک اسلوب بتن میریزند و در این میان به مدیر صاحب اندیشه احتیاجی نیست. این تعبیر سادهیی از "مدیریت عرفی" است که تصادفاً بدیل "مدیریت فقهی" دانسته میشود.
زمانی امالقرای جمهوریبسندهها کوالالامپور بود و توکیو بود و اسلامبول بود؛ همالان اما مدینهی فاضلهی این جریان بیشتر شبیه دبی است؛ شهری که بتن تا ارتفاع هشتصد متر آسمان را شکافته است و تورم تکرقمی است و اندازهی نان از سیسال گذشته ثابت بوده است؛ هر چند در اندیشه و حکمت و تمدن همآن بادیهی اعراب بیآبانی است و همآن سه، صدها سال از او پیشترند.
یعنی من به کسی رأی میدهم که در پی تمدنسازی از فقه شهید اول و دوم و سوم و چهارم باشد، نه کسی که بر مزار چهارصدهزار شهید بساط بتنریزی آورده است ...
چند روایت معتبر درباره سعید جلیلی
جلیلی آدم خطرناکی است. بعضیها این حرف را خیلی جدی میگویند و با اینکه اقبال عمومی نسبت به او میبینند، میروند با کاندیدای دیگری ائتلاف میکنند. با این آدم که اهل بده ـ بستان نیست، نمیشود کنار آمد. اگر با همان مبنا که ناگهان 17 سفیر جمهوری اسلامی را کنار گذاشت. چون سابقه سوءاستفاده مالی داشتهاند، با بقیه هم برخورد کند، رییسجمهور نشود بهتر است.
اول) رسانهای نیست
میگویند «سعید جلیلی» خوب حرف نمیزندو آنقدرها هم رسانهای نیست. منظور شمااز رسانهای که میگویید، چیست؟
یعنی کاندیدای ریاست جمهوری توی دوربین نگاه کند و اداهای سبک دربیاورد که نشان بدهد خیلی رسانهای است؟ یا عملیات ژانگولر اجرا کندو مثل بقیه برای یک مشت رأی بیشتر از عهده هر کار سبک و سنگینی برآید؟
این، مشخصات یک آدم رسانهای نیست. اگر چنین آدمی میخواهید، کلیپهای توی موبایلتان را تماشا کنید و لذت ببرید.
رییسجمهور، یک آدم جدی است. خیلی جدی که وقت و حوصله اینجور بازیها را ندارد. حرفهایش را به زبان خودش میزند، نه مشاورهایی که به او حرف زدن و راه رفتن و حرکت دست و سر و گردن یاد دادهاند.
رییسجمهور مطلوب، خودش چیزهایی دارد که باعث میشود مردم به او اعتماد کنند. کسی که هیچ ندارد، جز اینکه بگوید فلانی از من حمایت میکند و چند هزار میلیارد تومان خرج شده تا سابقه اجرایی و سیاسی پیدا کنم، کسی که روزنامهها و سایتها و شبکهها را میخرد تا برای او کار کنند، آدم قابل اعتمادی نیست.
یک آدم جدی که جوگیر نمیشود و به بازی مشاورهای رسانهای تن نمیدهد و حرفهایش را آنطور میزند که به آن اعتقاد دارد، آدم قابل اعتنایی است. میشود حرفهای این آدم را جدیتر شنید، به آنها فکر کرد و درباره آنها تصمیم گرفت.
اگر شکل حرف زدن مهم است، نه محتوای آن، عموپورنگ و عادل فردوسیپور گزینههای خیلی بهتری هستند.
هم دوربین را نگاه میکنند، هم بیشتر از جلیلی توی تلویزیون حرف زدهاند. بروید همانها را انتخاب کنید. مبارکتان باشد.
*
2) نباید رأی بیاورد
جلیلی آدم خطرناکی است. بعضیها این حرف را خیلی جدی میگویند و با اینکه اقبال عمومی نسبت به او میبینند، میروند با کاندیدای دیگری ائتلاف میکنند. با این آدم که اهل بده ـ بستان نیست، نمیشود کنار آمد. اگر با همان مبنا که ناگهان 17 سفیر جمهوری اسلامی را کنار گذاشت. چون سابقه سوءاستفاده مالی داشتهاند، با بقیه هم برخورد کند، رییسجمهور نشود بهتر است.
حالا توقع دارید بین جماعتی که «گر حکم شود که مست گیرند / در شهر هر آنکه هست گیرند» عدهای بیایند از سعید جلیلی حمایت کنند؟
*
3) عصبانی نشوید
دور و بر سعید جلیلی، از پول و پله خبری نیست. آدمی که خودش برای این سفرهای خارجی حق مأموریت نمیگیرد، آنها را که حق رفت و آمد و هتل درجه یک و هزینه مأموریت و پول سوغاتی اهل و عیال میگیرند، عصبانی میکند. این آدم نه پول دارد و نه اگر داشت، مثل دیگران در ستادهای انتخاباتی و قبل و بعد از آن پول قسمت میکرد.
آدم اینجوری به درد خیلیها نمیخورد. نه سایت میخرد، نه روزنامه اجیر میکند، نه خبرنگار زرخرید میکند، نه توی فلان جلسه مدیران سکه توزیع میکند، نه حتی از ماجرای شرکت او در انتخابات، به این جماعت که شب و روز توی ستادش کار میکنند، چیزی میرسد.
توی عالم «دو دوتا، چهارتا» نمیشود به آدمی که بیتالمال را مال پدرش نمیداند، تکیه کرد. مگر بین همین طبقه فرودست که دیگران با عنوان بیچاره و نکبت و گرسنه و… تحقیرشان میکنند، کسانی علم حمایت از او بلند کنند. از این جماعت بالادست، آبی برای جلیلی گرم نمیشود.
*
4) لطفا مار نکشید
اینکه میگوید حتی در سیاست خارجه باید مبنای اندیشه اسلامی داشت، اصلا اینکه میگوید نمیشود همینطور الکی پروتکلهای غربی را امضا کنید و با کفار حربی رفیق شوید و منفعت مسلمانها را بفروشید، یعنی از این به بعد نمیشود رو به دوربین نشست و حرف مفت زد و رأی جمع کرد.
یعنی آنقدر با آدمهای طبقه متوسط به پایین از این حرفها میزند که دیگر نمیشود عکس مار کشید و هزار تومانی و کلید نشان داد و آنها را از فردای بدتر! ترساند.
اگر این قاعده جا بیفتد، کار برای عدهای سخت میشود. یعنی نباید حرف بدون فکر زد و وعده الکی نشدنی داد و بعد شانه خالی کرد که من نگفتم و آن موقع مصلحت بود و فلان وکذا.
*
5) فقط خودش است
بعضی از ما که میگوییم این آدم، جنبش راه بینداز نیست و ژانگولر اجرا نمیکند، حواسمان به الگوهای دیگری است که در ذهنمان مانده. اگر نه، جلیلی یک رسانه جدید است. یک آدم با سر و شکل ساده که حرفهایش را ساده و آرام میزند و کمکم روی محتوای حرف بقیه آدمها، حتی وقتی با او رقابت میکنند، اثر میگذارد.
توی همین مناظره آخر، دیدید چهطور با حرف آرام و منطق ساده، 2 ـ 3 تا از رقبا را به هول و هراس انداخت که شروع کردند به داد و بیداد و شلوغ کردن؟
ما با یک رسانه جدید طرفیم که از نمونههای قبلی باسوادتر و مسلطتر است و نیازی به درآوردن ادای مجریهای برنامههای عامهپسند تلویزیون ندارد. حرفش را میزند و کار را جلو میبرد.
*
6) جوگیر بشو نیست
تلاش اضافه برای جذب مخاطب، سر و صدای زیاد، ژستهای دلسوزانه، نگاه مستقیم توی دوربین، وعدههای بزرگ الکی،… . از این آدم دیدهاید؟
سعید جلیلی، هر کار که کنید، هر مشاورهای که به او بدهید، هر هشداری بابت احتمال پایین آمدن رأی بدهید، جوگیر بشو نیست.
حتی اگر نسبت نظرسنجیهایی که اعلام میکنند، راست باشد، به نسبت چند سال زمان که بعضی دیگر گذاشتهاند و اندازه پولهایی که توی این سالها خرج کردهاند، جلیلی برنده است که از همه دیرتر شروع کرده و هزینهای در این میدان زمین نزده، ولی رقیبهای داخلی و رسانههای خارجی را از احتمال بالای رأی آوردنش ترسانده است.
ما با اینجور آدمی طرف هستیم
برگرفته از سایت : حیات طیبه (حسین بدری)
"نماد فراماسونری" ابزار تبلیغاتی روحانی
به گزارش بولتن نیوز تنور تبلیغات انتخاباتی گرم است و در این میان برخی کاندیداها ریاست جمهوری برای معرفی خود، دست به کارهای عجیبی می زنند.
به گزارش بی باک، محسن رضایی که در مناظره انتخاباتی با از جیب بیرون آوردن هزار تومانی و اجرای یک نمایش کوتاه سعی کرد تا خود را فردی متفاوت از دیگران نشان دهد، در نهایت آن هزار تومانی نه تنها ریالی برای وی در جلب نظر بینندگان و سایر کاندیداها کاساز نبود بلکه واکنش های منفی زیادی را بدنبال داشته که از همان برنامه آغاز گردید و سطح افکار عمومی کشیده شد.
در شرایط فعلی، رضایی تمام شور برخی مراسمات انتخاباتی خود را مدیون عملیات روانی تیم تبلیغاتی و رسانه ای خود می باشد که توانستند با بهانه قرار دادن مطلب یکی از سایت های خبری، احساسات عشایر را تحریک کنند و آنها را به مراسمات انتخاباتی شان بکشانند اما به نظر می آید که شیرینی این حربه انتخاباتی رضایی نیز همچون نمایش هزار تومانی، تنها مدت زمان کوتاهی دوام داشته باشد و عموم عشایر بصیر و غیور کشورمان متوجه بسیاری از واقعیت های موجود بشوند.
البته قبل از رضایی این حسن روحانی بود که با نمایش کلید سعی در متفاوت جلوه دادن خود کرد. وی در انتهای نخستین برنامه انتخاباتی اش در تلویزیون که از شبکه دوم سیما بخش می شد، در حالی که یک کلید را در دست خود بالا گرفته بود و رو به دوربین نشان می داد گفت: «من می خواهم بگویم همه چیز با تدبیر و امید و با کلید تدبیر حل خواهد شد. شما بدانید (با این کلید) مساله هسته ای و تحریم ها هم حل خواهد شدو رونق اقصادی هم ایجاد خواهد شد.»
گفته میشود این حرکت روحانی بیانگر انتخاب کلید به عنوان نماد انتخاباتی وی می باشد و با بهره بردن از این نماد او قصد دارد دولت احتمالی خود را به عنوان کلید حل مشکلات پیش روی کشور نشان دهد.
پیش از این و پس از ثبت نام اکبر هاشمی رفسنجانی گروهی از حامیان او در شبکه های مجازی با انتخاب کلید به عنوان نماد انتخاباتی هاشمی، سعی داشتند او را به عنوان کلید حل مشکلات کشور مطرح کنند.
کلید نماد چه کسانی است؟
در بسیاری از فیلم های هالیوودی و فرقه های انحرافی از نماد کلید آنخ (Ankh) استفاده می شود. فراماسون ها برای اینکه تفکر دینداران جهان را به ابتذال بکشانند شیطان پرستی را ابداع کرده و به شدت به تبلیغ و گسترش آن می پردازند.
اهرام ثلاثه مصر از جمله افتخارات فراماسون هاست. به همین دلیل است که نمادهای مصر باستان در این فرقه به وفور یافت می شود.
نمادی که در شکل بالا ملاحظه می کنید کلید (آنخ) می باشد که در زمان مصر باستان در دست کاهنان معابد بوده است. کلید نماد حیات و جاودانگی می باشد که هم اکنون در فرقه ای به نام «فمنیسم» از جمله فرقه های فراماسونری استفاده می شود. آنان زن را نماد حیات و جاودانگی می دانند به همین دلیل از این نماد استفاده می کنند. در شیطان پرستی Ankh نماد و سمبل شهوت و سکس می باشد.
اینکه حسن روحانی دانسته یا ندانسته بجای روی آوری به نمادهای ملی و اسلامی به نماد فراماسونرها و شیطان پرستان روی آورده است، خود جای تامل و دقت بیشتری دارد و شاید این امر بی ارتباط با برخی گزارشات مبنی بر نزدیکی بعضی از جریانات فتنه گر و منحرف داخلی کشور با جریانات شوم خارجی نباشد.
طبق بررسی های انجام شده نمادهای گروه شیطان پرستی و همچنین تفکرات آنان از فرقه ای گسترده تر و طیفی خاص سرچشمه می گیرد به نام فراماسون (free masion). حال برای اینکه راجع به فراماسونها بررسی هایی را انجام دهیم باید به دل تاریخ برگردیم .
از زمان حضرت نوح (ع) هر پیامبری که به رسالت مبعوث شد مردم قوم خود را از فتنه دجّال ترساند.
دجّال یکی از علائم حتمی? آخرالزمان و قبل از ظهور حضرت صاحب الزمان(عج) است ، که در روایات و تفاسیر توضیحاتی پیرامون آن داده شده است.
دجّال طبق روایات مردی است که یک چشم دارد - وسط پیشانی – که مثل نور میدرخشد ، همه را به خود دعوت می کند، میگوید منم خدای شما ، از آسمان باران نازل می کند ، از زمین گیاه می رویاند ، الاغی دارد که هر گام آن کیلومترهاست ، دریاها را می پیماید ، از آسمان عبور می کند ، از هر موی این الاغ نواهایی بیرون می آید و توصیفاتی از این قبیل . گفته شده که دجّال از زمان حضرت نوح بوده است بر خلاف سایر علائم آخرالزمان مثل خروج سفیانی ، سید یمانی ، سید خراسانی ، سید حسنی و ... که آخرالزمان به وجود می آیند.
روایتی از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که روزی حضرت با اصحاب از مکانی عبور میکردند مردی را به اصحاب نشان دادند به نام صاعد بن صید و فرمودند که این دجّال است اما آن دجّالی که آخرالزمان می آید این مرد نیست.
با این توصیفات مسلماً دجّال نمی تواند یک فرد باشد احتمالاً یک جریان باشد ، یک تفکر، که آن همین تفکر فرامسونری است.
فراماسون(free masion) به چه معناست؟
(free) فری به معنای آزاد و(masion) در لغت به معنای بناست وفراماسون یعنی بنای آزاد.
فراماسون به کسانی گفته می شد که معماری خلقت و معماری تفکر را (از دیدگاه خود) می دانستند. البته لازم به ذکر است که بنّاهای توانمندی بودند .
به عنوان نمونه اهرام ثلاث? مصر (که از عجائب هفتگانه به شمار می رود) ساخت? دست فراماسون هاست .
فراماسون ها فعالیت های خود را در سطح اروپا ادامه دادند تا زمانی که «کریستف کلمپ» امریکا را کشف کرد . در این زمان فراماسون ها به این قاره کوچ کردند و سنگ بنای امریکا را آن گونه که خود می خواستند ساختند . لذا نیویورک ساختار هندسی ماسونی دارد و بسیاری از نمادهای فراماسون ها در این شهر که پایتخت اقتصادی ایالات متحده امریکا است وجود دارد .
فراماسون ها برای اینکه تفکر دینداران جهان را به ابتذال بکشانند شیطان پرستی را ابداع کرده و به شدت به تبلیغ و گسترش آن می پردازند. کلید یکی از نمادهای اصلی فرقه ای به نام «فمنیسم» از جمله فرقه های فراماسونری می باشد.
اگرچه حسن روحانی و نزدیکانش در اقدامی پیش دستانه برای مصون ماندن از انتقادات احتمالی گفته اند؛ " کلید در واقع بیانگر این است که مشکلات کشور اگر به یک قفل شبیه باشد، این امید وجود دارد که با تدبیر، کلید گشایش قفل در انتخابات را پیدا کنیم و این کلید را به دست فرد اصلح بدهیم تا مشکلات کشور را از بین ببرد. " اما باتوجه به نفوذ گسترده سالهای اخیر فراماسونرها در بسیاری از کشورهای دنیا، نمی توان از این موضوع براحتی گذشت و نسبت به ارتباط برخی جریانات منحرف داخلی و نمادهای انتخابی آنان با جریانات بین المللی بی توجه بود.
با استناد از سایت : حامیان دکتر جلیلی در اصفهان
خاطراتی از سی سال دوستی با سعید جلیلی
در حال رانندگی با خودروی پراید شخصی اش بود که متوجه شد خودرویی با سرنشینانی به ظاهر زننده در کنارش حرکت می کند یکی از سرنشینان خودروخواست که کنار خیابان توقف کند. اول فکر کرده بود قصد تعرض دارند و توجه نکرده بود. اما اصرار که کرده بودندمجبورشده بود توقف کند.
جوانی با تیپ امروزی بلافاصله سمتش آمد و پرسید: تو جلیلی هستی؟ مسئول پرونده هسته ای؟ دمت گرم خوب حال غربی ها رو گرفتی! انرژی هسته ای مال ما مردمه. از هسته ای کوتاه نیای ها ما همه پشت سرتیم!
****
مثل همیشه با پرایدش بدون محافظ بیرون بود. راننده را هم به خاطر پایان وقت اداری مرخص کرده بود. در راه بازگشت به خانه و در بحبوحه فتنه 1388 آخر شب،ماشینش پنچر شده بود، زاپاس هم نداشت. از یک خودرو عبوری درخواست کمک کرده بود. راننده خودرو بلافاصله او را شناخته بود و سوال کرده بود چرا با توجه به اوضاع امنیتی همراه و محافظ و راننده نداری! باخنده جواب داده بود: کسی کار به کار ما ندارد!
****
زمانی که مسوول بازرسی وزارت امور خارجه بود بی هیچ تعارف و رودربایستی به تخلفات ماموران نظام در خارج از کشور اعم از سفیر و دیپلماتهای دیگر رسیدگی می کرد. قاطعیتش و به خطر افتادن منافع برخی افراد، باعث شده بود، با اعمال نفوذ و فشار این افراد بارها تلاش شود از مسولیت کنار گذاشته شود. کار به جایی رسید که حتی از سوی وزیر خارجه وقت بهش پیشنهاد شده بود هر ماموریتی در هر کشوری می خواهد انتخاب کند تا ترتیب اعزام ایشان داده شود اما قبول نکرد و به کار خودش ادامه داد
****
در محیط کاری خود چه زمانی که در وزارت امور خارجه بود و چه در شورای عالی امنیت ملی هیچگاه تواضع و رفتار عادی مانند سایر کارمندان را فدای جایگاه مدیریتی خود نکرد. همیشه در صف های میانی نماز جماعت و هر جا جای خالی بوده می ایستد و هیچگاه خارج از صف ناهار غذا دریافت نکرده. اصرار دارد افرادی که با وی سر میز غذا در سالن غذاخوری می نشینند متنوع باشند. بسیاری اوقات در کنار کارگران و کارکنان اداری غذای خود را میل می کرد.
****
جلسات شورای عالی امنیت ملی معمولا سنگین، طولانی و خسته کننده است و معمولا بیش از 4 ساعت بطول می انجامد. پذیرایی این جلسات به دور از تجمل و اسراف محدود به چای، آب، بیسکویت در جلسات عادی و گاهی اوقات گل گاو زبان در جلسات طولانی می شود. هیچگاه دکتر جلیلی در شورا اجازه نداده است حتی با میوه فصل در جلسات کاری پذیرایی صورت گیرد.
****
قانون می گوید به خاطر رتبه اداری و مسوولیت دبیرشورا می تواند در سفرهای خارجی در هتل های گران قیمت اقامت کند و مبلغ ارزی قابل توجهی نیز به عنوان حق ماموریت روزانه بگیرد. اما هر وقت سفر خارجی رفته هیچ موقع در هتل اقامت نکرده استاگر مکان اقامتی اختصاصی سفارت های جمهوری اسلامی بوده این جاها رفته. مبلغ ارزی قابل توجهی نیز به عنوان حق ماموریت روزانه به ایشان تعلق می گیرد ولی هیچگاه حاضر نشده این مبالغ را دریافت کند و به همراهانش نیز این مبالغ را پرداخت نکرده است.
****
بهمن ماه 1365 در منطقه دوعیجی شلمچه در عملیات کربلای 5 زخمی شد که منجر به قطع پای راستش از زیر زانو شد. اما این حادثه مانع عزیمتش در دفعات بعد به جبهه ها نشد و بعد از قطع پا هم دو بار دیگر به جبهه رفت و به ویژه در زمان رکود جبهه در سال 1367 با پای مصنوعی در روزهای آخر جنگ در جبهه بود.
****
با استناد از سایت :حیات طیبه