صفحه اول آخرین مطالب پست الکترونیک قالب وبلاگ
     
معرفی سایت

پروفایل مدیر وبلاگ
منوی کاربری
موضوعات
برچسبها
همسنگران
پایگاه اینترنتی مقتدر مظلوم

پایگاه فرهنگی ذاکرون

عمارنامه : نجوای دیجیتال بصیرت با دیدگان شما AmmarName.ir
دیگر امکانات


بازدید امروز: 5
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 122643
فقط یه دیوانه میتونه بره مرز اسرائیل سخنرانی کنه
تعداد بازدید :  
تاریخ : پنج شنبه 92/11/10

افسران - آره فقط یه دیوونه میتونه بره مرز اسرائیل سخنرانی کنه

 

جان کری:احمدی نژاد یک دیوانه بود
بله چون باج نمیداد
اللهم عجل لولیک الفرجش لرزه بر جانتان انداخته بود




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
........
تعداد بازدید :  
تاریخ : پنج شنبه 92/11/10

افسران - گزینه مضحک !!




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
آقای روحانی ، \انقلاب\ ارث پدری شما نیست !
تعداد بازدید :  
تاریخ : پنج شنبه 92/11/10

افسران - آقای روحانی ، "انقلاب" ارث پدری شما نیست !

در خبـرها آمده است که رئیس جمهـور در دیدار جمعی از نمایندگان استان هرمزگـان ، در ادامه روند استقبـال از انتقادات و دور ریختـن کینه ها گفته اند : « برخی انقلابی تر از همه شده اند؛ آنها نه در جنگ و نه در #انقلاب بودند و اکنون یک شبه انقلابی شده اند. »

ما که نمی دانیـم شما از کجـا فهمیـده اید و چگونـه به این برداشت رسیـده اید که فقط کسـانی حق دارند از رویـه موجود انتقـاد کنند و یا حداقل نظر بدهنـد که در دوران #دفاع_مقـدس به عنوان رزمنده در جبهه ها حضور داشته و در دوران پیـروزی #انقـلاب نیـز ، در گـروه انقلابیـون بوده باشند ! اگر معیـار انجـام کار و فعالیـت در کشـور این ها است که شما می فرماییـد پس جمع کثـیری از وزرا ، معاونیـن آنها و مدیـران دیگـری که به دستـور خود شما منصـوب شده اند باید از کـار برکنـار شوند چون متأسفانه طی عملیاتی محیرالعقـول یک شبه #انقلابی شده اند و خیلی هم قرص و محکم دارند #آرمان_های_انقـلاب را به تمسـخـر و مضحکـه می گیـرند ؛ #هویت_انقلاب توسط همین هایی که یک شبه انقلابی شده اند به بازی گرفته شده ؛ سیدنا القائد : « انقلاب هویتش، معنایش به شعارهای انقلاب است؛ به جهت گیری های انقلاب است؛ به ارزش ها و مبانی انقلاب است. همیشه بوده‌اند، امروز هم هستند، در آینده هم خواهند بود کسانی که بخواهند به بهانه‌ی اینکه اوضاع جهان عوض شده است، شعارهای انقلاب را تغییر بدهند یا شعار دینی - بُعد دینی - را از انقلاب جدا کنند یا بُعد عدالت اجتماعی را از انقلاب جدا کنند یا بُعد سلطه‌ستیزی و بیگانه‌ستیزی را از انقلاب جدا کنند یا بُعد ضد استبداد بودن را از انقلاب جدا کنند. »

یک طوری صحبت می کنیـد و می کننـد انگـار انقلاب ارث پـدری شماست ؛ خیـر آقا ! این طور نیست. اینکه ما پیش از این انقلابـی بوده ایم یا نه و اینکه در دوران انقلاب و دفاع مقدس [و نه به قول شما جنگ!] در کدام خط بوده ایم مهـم نیست ، مهم امـروز و حال حاضـر است که در کجای انقلاب ایستـاده ایم و مسئولیت و وظیفه ما چیست و خط ما به کدام سمت و سو است ! سیدنا القائد : « هیچ کس - هیچ قشری، هیچ فردی، هیچ طبقه‌ای - نمی تواند و نباید ادعای مالکیت این انقلاب را بکند؛ خود را مالک بداند، دیگران را مستأجر این انقلاب بداند. اگر قرار بود کسی خود را نسبت به این انقلاب مالک و صاحب بداند، از همه مناسب تر و شایسته‌تر، خودِ امام بود که انقلاب بر محور عزم و اراده و شخصیت او به وجود آمد؛ ولی امام خود را هیچکاره و خدا را همه‌کاره می داند. »

و مخلص کلام ، پاسـخ جنابعالـی از لسان مبارک رهبـر معظم : « هیچ قشری، هیچ طبقه‌ای، در نسبت به انقلاب بر دیگران ترجیحی ندارد. جوان های امروز هم مثل جوان های دوران دفاع مقدس صاحبان انقلابند. نمی شود گفت آن کسانی که انقلاب را به وجود آوردند یا در زمان انقلاب در به وجود آوردن آن سهیم بودند، آنها بیشتر با انقلاب نسبت دارند؛ نه، کسانی بودند که در اصل پیدایش انقلاب حضوری نداشتند، اما در دفاع مقدس جان خود را کف دست گرفتند و به میدان آمدند؛ آنها هم به همان اندازه با انقلاب نسبت دارند. در طول این سال های متمادیِ بیست ساله‌ی بعد از پایان دفاع مقدس، جوانانی به صحنه آمده‌اند که با شعور خود، با شور فوق‌العاده‌ی خود، با علاقه‌مندی های خود، با انگیزه‌های الهی خود، با تلاش علمی خود، با تلاش اجتماعی و سیاسی خود، بقاء این انقلاب و نشاط این انقلاب را تضمین کرده‌اند؛ آنها هم فرزندان انقلابند؛ آنها هم مالکان انقلابند؛ نسبت آنها با انقلاب، مثل نسبت کسانی است که در صدر انقلاب حضور داشته‌اند؛ در آینده هم همین‌جور خواهد بود. طبقه‌ی جوان، نسل های پی‌درپی - همه - نسبت واحدی با انقلاب دارند؛ همه سهیم در انقلابند و همه سهیم در تکلیف حفظ امانت این انقلابند. »

و متأسفیـم که چقـدر زود این ندا را باید سر دهیـم که : « #آقای_روحانی_برگردید_به_مواضع_امام » !!




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
هرجا کوتاه آمدیم، دو تا لگد اضافی هم زدند ...
تعداد بازدید :  
تاریخ : پنج شنبه 92/11/10

افسران - هرجا کوتاه آمدیم، دو تا لگد اضافی هم زدند ...

استاد حسن رحیم‌پور ازغدی :
هرجا کوتاه آمدیم، دو تا لگد اضافی هم زدند ...
هرجا که امتیاز دادند، جایی بوده که مقاومت کردیم.
هرجا که بر سرمان زدند، جایی بوده که مقاومت نکردیم.
قانونشان این است، الان عده‌ای که می‌گویند تسلیم آمریکا شویم، بعد پیشرفت می‌کنیم و مشکلات حل می‌شود، اصلا اینطور نیست.
مگر مصر 30 سال اسیر آن‌ها نبود، یکی از بدبخت‌ترین و فقیر‌ترین ملتهاست.




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
اتفاقات روز بعد از برنامه ثریا
تعداد بازدید :  
تاریخ : پنج شنبه 92/11/10

افسران - ?•0• ?•0• اتفاقات روز بعد از برنامه ثریا ?•0• ?•0•

 

 

?? تیتر فردای روزنامه های زنجیری: "حضور افراطی ها در تلویزیون"


?? خواب فردای حاج آقا: "امام مخالف پخش برنامه ثریا بود"


?? صفحه ی فیسبوک ظریف: "آخ کمـــــــــرم"


?? صحبت های زیبا کلام و مطهری: "نمی گذاریم ثریا ادامه پیدا کند."


?? واکنش دولت: "ثریا توقیف؛ مجری محاکمه؛ دست اندرکاران تبعید?"




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
شتر در خواب بیند پنبه دانه . گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه .....
تعداد بازدید :  
تاریخ : چهارشنبه 92/11/9

افسران - مزخرف ترین تیتری که می شد یه روزنامه بزنه . . .




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
ظریف:استیضاح هم شوم جزییات را نمی گویم!
تعداد بازدید :  
تاریخ : یکشنبه 92/11/6

افسران - ظریف:استیضاح هم شوم جزییات را نمی گویم

قهرمان دیپلماسی :D




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
خدا بیدارشان کند!
تعداد بازدید :  
تاریخ : یکشنبه 92/11/6

افسران - هر کس با ماست؛ بسم‌الله!




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
قصه ما وفرفره های کدخدا
تعداد بازدید :  
تاریخ : شنبه 92/11/5

ما فرفره نداشتیم. بچه‌های کدخدا داشتند اما همبازی ما نبودند که دست ما بدهند. مسعود و مجید نقشه‌اش را کشیدند و مصطفی بند و بساطش را جور کرد. ما که فرفره‌دار شدیم، لبخند نشست روی لبهای بابابزرگ. گفت: «دیدید می‌شود، می‌توانید!»
از ترس بچه‌های کدخدا، داخل خانه فرفره بازی می‌کردیم. مبادا ببینند و به تریج قبایشان بربخورد. اما خبرها زود در دهکده ما می‌پیچید.
خبر که به گوش کدخدا رسید، داغ کرد. گفت: «بیخود کرده‌اند. بچه رعیت را چه به فرفره بازی.» و گیوه‌اش را ورکشیده بود و آمده بود پیش عمو محمد به آبروریزی.
(بعداً شنیدیم که همان روز، کدخدا دم گوش میرآب گفته: «این اول کارشان است. فردا همین فرفره می‌شود روروک و پس فردا چرخ چاه.» بیشتر موتورپمپ‌های آب ده، مال کدخدا بود.)
عمو محمد که صدایمان کرد، فهمیدیم کار از کار گذشته. فرفره را برداشت و گذاشت داخل گنجه. درش را قفل کرد و کلیدش را داد دست بچه‌های کدخدا. که خیالشان راحت باشد از نبودن فرفره.
رفتیم پیش بابابزرگ با لب و لوچه آویزان. فهمید گرفتگی حالمان را. عموها را صدا زد. به عمو محمد گفت: «خودت کلید را دست کدخدا دادی و خودت پس می‌گیری.» عمو محمد مرد این حرفها نبود. همه‌مان می‌دانستیم. بابابزرگ گفت: «بروید و قفل گنجه را بشکنید.» عمو محمود گفت: «کی برایتان فرفره خرید؟ کدخدا؟!» گفتیم: «نه عمو جان! خودتان که می‌دانید، خودمان ساختیم!» گفت: «دیگر بلد نیستید بسازید؟» گفتیم: «چرا!» گفت: «بهترش را بسازید.» و رفت در خانه کدخدا به داد و بیداد. صدای بگومگویشان ده را برداشت. این وسط ما، قفل گنجه را شکستیم و بهترش را ساختیم.
بچه‌های کدخدا فهمیدند. کدخدا گر گرفت. داد زد: «یا فرفره یا حق آب!» و به میرآب گفت که آب را روی زمینهای همه‌مان ببندد. کار سخت شد. عموها از هزار راه ندیده و نشنیده، آب می‌آوردند سر زمین. که کشتمان از بی‌آبی نسوزد. مسعود را گرفتند و کتک زدند. زورمان آمد. مجید به تلافی‌اش، روروک ساخت. کدخدا گفت که گندم و تخم‌مرغ هم ازمان نخرند. مجید و مصطفی را هم گرفتند و زدند. صدای عمو محمود، هنوز بلند بود اما گوشه و کنایه‌ها شروع شد. عمو حسن جمعمان کرد و گفت: «این جور نمی‌شود. هم فرفره شما باید بچرخد و هم زندگی ما.» از بابابزرگ رخصت گرفت و قرار شد برود و با خود کدخدا حرف بزند. وقتی که برگشت، خوشحال بود. گفت: «قرار شده روروک را خراب کنیم اما فرفره دستمان باشد. آنها هم تخم‌مرغمان را بخرند و هم کمی آب بدهند.» بابابزرگ گفت: «کدخدا سر حرفش نمی‌ماند.» عمو حسن گفت: «قول داده که بماند. ما فرزندان شماییم. حواسمان هست!»
بچه‌های کدخدا آمدند و روروک را، جلوی چشمهای خیس ما، خراب کردند. عموحسن آمد و فرفره را گذاشت پیش دستمان و رفت که با کدخدا قرار و مدار بگذارد. دل و دماغی نداشتیم برای چرخاندن فرفره. مهدی گفت: «وقت زانو بغل کردن نیست. باید چرخ چاه بسازیم. کدخدا از امروز ما می‌ترسید نه دیروز فرفره و روروک ساختن‌مان.» بابابزرگ لبخند زد.
عمو حسن هر روز با کدخدا کلنجار می‌رفت. یک روز خوشحال بود و یک روز از نامردی کدخدا می‌گفت. ما می‌شنیدیم و بهش «خدا قوت» می‌گفتیم. بچه‌ها داشتند بالای پشت بام یواشکی چرخ چاه می‌ساختند.


#مصطفی_احمدی_روشن

#مسعود_علی_محمدی

#مجید_شهریاری

#عمو_حسن_روحانی

#عمو_محمدجواد_ظریف

#عمو_........... (خودتون میدونید دیگه!)




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
دولتِ پلمب !
تعداد بازدید :  
تاریخ : جمعه 92/11/4

افسران - پوستر | دولتِ پلمب !

 

منبع:افسران جوان جنگ نرم

http://www.afsaran.ir/link/495845




ارسال توسط رهرو زینبی
نظرات ()
آخرین مطالب
نامه امام خامنه ای (مدظله العالی) به جوانان اروپا و آمریکای شمال
بروید به جهنم...
توهم عین بچّه می بچه بی نشونم...
به بهانه 25 سال رهبری پر افتخار امام خامنه ای مدظله العالی
هراس از گسترش اسلام در جوامع غربی و آزادی های یواشکی در ایران!
انقلاب اسلامی حاکم شدن شلاق خورده ها بود!
اینا انحراف نیست ؟
از تشییع یواشکی ......تا ازادی یواشکی ........
برخورد گازانبری با منتقدان ادامه دارد.....
مطالب جدیدتر
مطالب قدیمی‌تر

.: Weblog Themes By Mazloum.ir:.
آرشیو مطالب
تیر 92
خرداد 92
مرداد 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
نوای عشق


مقتدر مظلوم :: نوای وبلاگ

برای دریافت کد نوا کلیک کنید

دوستان
****شهرستان بجنورد****
پرستاری 91
غزلیات محسن نصیری(هامون)
لبیک یاخامنه ای